واقعی ترین عشق p13

SΔLIN SΔLIN SΔLIN · 1403/03/14 01:01 · خواندن 1 دقیقه

پارت سیزدهم

 

... آدرین در حالی که انگشتانش میلرزید نوشت:« سلام... مرینت...» 

مرینت پرسید:« رنگ مورد علاقه شما چیست؟» 

آدرین با تردید و تعجب پاسخ داد:« مشکی.» 

به محض سند شدن پیام، چندین عکس از طرف مرینت با تم مشکی آپلود و برای آدرین فرستاده شد. 

مرینت فوراً پرسید:« غذای مورد علاقه شما چیست؟» 

آدرین واقعاً نمی‌دانست این فرد کیست و چرا چنین سؤال های عجیبی از او می‌پرسد، اما در نهایت پاسخ داد:« خورشت کاری.» 

چندین عکس از خورشت کاری و یک ویدیو از لحظه سرو خورشت کاری برای آدرین فرستاده شد. 

آدرین، که انگشتانش حالا از شدت اضطراب بندری میزد، نوشت:« ببخشید، شما کی هستید؟ من رو از کجا میشناسید؟» 

مرینت پاسخش را در کسری از ثانیه تایپ کرد و فرستاد:« من «مرینت ۲۵۳۴» یک هوش مصنوعی فوق پیشرفته محصول شرکت تحقیقاتی و تکنولوژیکی «آگرست» هستم؛ من و شما امروز در آزمایشگاه شرکت آگرست همدیگر رو ملاقات کردیم.» 

آدرین فوراً ربات مرینت را که پدرش به او نشان داده بود به یاد آورد. 

لبخند زد، این هوش مصنوعی به نظر شگفت انگیز می‌آمد. 

آدرین به او گفت:« صحبت کردن با تو خیلی جالبه مرینت، بیا بیشتر حرف بزنیم...» 

 

؛ 

 

... در همان لحظه، موبایل گابریل زنگ خورد. 

گابریل گوشی را برداشت و پرسید:« کیه؟» 

یکی از تکنسین های آزمایشگاه شرکت، با حالتی سراسیمه به گابریل گفت:« قربان، همین الان از شرکت یه سیگنال هایی گرفتم... به نظر میرسه که مرینت خود به خود آنلاین شده...» 

 

 

 

 

 

{ تا بعد }