عشق سرطانیP5

Aida Aida Aida · 1403/03/07 07:05 · خواندن 4 دقیقه

سلام بریم ادامه

از زبون آدرین:
A. نظرت چیه بریم خونه‌ی مرینت؟
F. آآآره آ ه بریم دلم برای مارلین و مرینت تنگ شده
A. آها مرینت! 😂
داشتیم با فیلیکس تو پیاده رو راه میرفتی که یهو یه اس ام اس برام اومد بابام بود.
G. سلام آدرین  رسیدین؟ 
A. بله رسیدیم.
به محض اینکه پیام رو برای بابام فرستادم یهو با کسی برخورد کردم هردومون خوردیم زمین اون یه دختر با موهای کوتاه آبی بود اون گوشیشو از روی زمین بر داشت زود بلند شدمو خودمو تکوندم رو کردم بهش و دستمو به علامت کمکت کنم جلوش بردم و اونم سرش و بالابردن لبخندی زد و دستمو گرفت و بلند شد :
A. ببخشید خانوم چیزیتون نشد
M. نه عیبی نداره
A. وای چه چشمای آبی زیبایی دارین این چشما منو یاد یکی میندازه
M. آدرین آگرست؟
A. شما منو می‌شناسید؟
M. بله میشه یه عکس ازتون بگیرم؟
A. بله حتما

بعد از عکس گرفتن. 
M. خیلی ممنون
A. خواهش میکنم
M. خداحافظ
A. خداحافظ
بعد که دختره رفت :
F. آدرین چرا حس میکنم اونو یه جا دیدم
A. منم بیا بریم
از زبون مرینت :
داشتم تو بازار چرخ میزدم تا بوم بگیرم از ماشینم پیاده شدم و داشتم از روی پیاده رو راه میرفتم و داشتم از روی گوشیم طرح هایی که آلیا(معاون مرینت) فرستاده بود نگاه میکردم که به کسی برخورد کردم گوشیمو برداشتم و به بالای سرم که نگاه کردم همون پسره دستشو آورد جلو تا کمکم کنه دستشو گرفتم حس کردم این دستا برام آشناست  با هم در حال صحبت بودیم تا اینکه یه چیزی به ذهنم اومد
M. آدرین آگرست؟
A. شما منو می‌شناسید؟
واقعا باور نمیشد آدرین باشه چقدر اون و فیلیکس تغییر کردن. 
و بعد از اینکه ازش عکس گرفتم  از ش خداحافظی کردم و رفتم یه چند قدمی که رفتم جلو زیر لب:
وای خدا یعنی اون آدرین بود 😏خوب شد ازش عکس گرفتم ولی چجوری بهش بگم دیگه نمیخوام اونو بعد از اون اتفاق (پارت های بعدی میفهمین) آها اونا داشتن میگفتن که می رن خوده ی ما پس منم میرم اونجا تا بهش بگم
از زبون آدرین.
A. فیلیکس رسیدیم اینم از عمارت دوپن چنگ
F. ببخشید آقا چند شد؟ 
فیلیکس که پولو حساب کرد از تاکسی پیاده شد.
من رفتم جلو نفس عمیق کشیدم  و زنگ درو زدم
دینگ دینگ دینگ دینگ
خدمتکار.  بله
آدرین. من آدرین آگرست هستم با خانوم مرینت کار دارم
فیلیکس.  مارلین رو هم بگو
آدرین. و مارلین 😏
خدمتکار.  خانوم با شما کار دارن 

بعد دو دقیقه :
مارلین.  بله 
آدرین.  مرینت؟ 
مارلین.  نه مارلین هستم
فیلیکس.  مارلین.؟
مارلین. شما؟ 
آدرین. نشناختی من آدرین و اینم فیلیکس
مارلین؟ چی آقا برو مزاحم نشو امنا الان هفت ساله آلمان هستن 

آدرین. خب برگشتیم دیگه

مارلین......... 

فیلیکس. نشون به اون نشون که تو و خواهرت دو گردن بند آبی باطرح قلب و جنس سنگ دارین و به دلیل ارزش زیادش به کسی هم نگفتین. 

این رو میگفت :


که یهو در خونه باز شد و مارلین با موهای بافته شده اش بدو بدو از پله ها میومد پایین و بلند داد زد: کیم، کیم زود درو باز کن کیم در رو  باز کرد و مارلین زود آدرین رو بغل کرد و بعد هم فیلیکس رو بغل کرد لپای فیلیکس سرخ شده بودن 
از زبان مارلین :
داشتم تو پزیرایی کتاب عمل قلبب باز رو میخوندم که یهو یکی از خدمتکاران منو صدا زد و دیدم که دو پسر بودن بعد از سوال جواب فهمیدم آدرین و فیلیکس بعد از هفت سال برگشتن  از خوشحالی نفهمیدم چی شد زود بدو بدو کردم و  آدرین و فیلیکس و بغل و سلام کردم و با هم وارد خونه شدیم خدمتکار ها براشون شربت آوردن تا خستگی شون در بره 
A.  مرینت نیست؟
M. نه متاسفانه رفته بیرون.
F. شما چی شغلی دارین. 
M. من جراح قلب هستم. 
A. مرینت چی؟ 
M. 😊اونم شده مدیر شرکت مد پاریس
A. وای چقدر من نبودم پیشرفت کردین
از زبون آدرین :
داشتیم باهم صحبت میکردیم که یهو همون دختر که باهاش برخورد کردم، وارد خونه شد همه از جامون پا شدیم  دختره داشت بهمون نگاه می‌کرد 
مارلین.  سلام مرینت خوبی 
آدرین و فیلیکس. مرینت😳
مرینت. سلام مارلین، سلام فیلیکس و آدرین 
مارلین. تو اونارو شناختی بله تو خیابون شناختمشون 
(وای خدا باور نمیکردم اون دختره مرینت باشه اما چرا موهاشو این رنگی کرده؟ چرا وقتی مارو دید و شناخت خوشحال نشد؟ تحمل نکردم رفتم سمت مرینت و بغلش کردم اون نمون عطر قدیمی شو که بوش مثل گل بود میزد  اما چرا اینقدر باحام سرد رفتار کرد) 
مرینت:آدرین رو از بدنم جداش کردم و به چهرش با عصبانیت نگاه کردم
آدرین. هه مرینت چت شده 
مرینت. بس کن دیگه تموم شد
مارلین.  مرینت؟ خیله خب. 

هر دو به مارلین نگاه کردن. 


و رفتم از پله ها بالا در اتاقمو بستم و و خودمو رو تختم انداختم زار زار گریه کردم
آدرین:باورم نمی شد مرینت منو دوست نداره بعد از رفتن مرینت گلدونی که کنار در بود رو با دست انداختمش و شکستم و بلند داد میکشیدم که یهو :
مارلین. بس کن 
آدرین. نمیخوام عشقم منو ول کرده حالا شما میگین بس کن  وایییییی 
مارلین (با صدای بلند). بس کن برای مرینت خوب نیست

 آدرین. چرا من نباید بدونم

مارلین (باصدای بلند). مرینت سرطان داشته
آدرین. 😳🥺مرینت چی.......

 

 

 

 

 

 

 

 


تمومید 
شرط بعدی
10 لایک و 14کامنت
مرسییی