عشق سرطانیP2
سلام مرسی از حمایتتون
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
«موقعیت :مرینت، آدرین، فیلیکس، مادر وپدر مرینت به همراه مارلین روی مبل ها نشسته بودند»
پدر مرینت: راستش چند سال پیش من به همراه مارلین به اتاق کارم رفته بودیم تامغز رو بهش نشون بدم که یه کاری برام پیش اومد و از اتاق خارج شدم و وقتی برگشتم اون نبود
مادر مرینت:اما مارلین یه چیزی داره که در کل جهان دوتا از اون هستش
مارلین و مرینت با هم :آها دو گردن بند سنگی آبی
مارلین:بله من اینرو دارم 10 سال شده دارم مثل چشام ازش مراقبت میکنم
گردن بندو با دستش بالا برد
فیلیکس:امم ولی این دلیل نمیشه باید برن آزمایش بدن
آدرین؛ درسته
پدر:نه نیاز نیست این گردن بند جوری هستش که کاری میکنه که دست کسی دیگهای نمیتونه باشه
مرینت:😳پس مال منم اونجوری هستش؟
پدر :بله
و بعد پدر بلند شد و مارلین رو بغل کرد
همه متعجب داشتیم نگاشون می کردیم که مادر هم مارلین رو بغل کرد و داشت گریه میکرد
منم داشت گریه ام می گرفت که آدرین اومد کنارنشست ومنم از فرصت استفاده کردم و اونو بغل کردم
نیم ساعت بعد
«موقعیت :مرینت، آدرین، فیلیکس و مارلین،،،، مرینت و آدرین جلو ماشین سوار شدن، فیلیکس و مارلین عقب ماشین سوار شدن»
مارل. ببخشید آدرین الان کجا میریم
مرینت . امشب تولد یکی از دوستامه اسمش نینو هستش و داریم میریم براش کادو بخریم
مارلین. آها پس حتما دوست خوبیه که همه به فکرش هستن
مرینت . 😊
فیلیکس. شما براش چی میخرین؟
مارلین . نمی دونم، آخه من که نمیشناسم اونو و نمیدونم چی دوست داره
....
کادو ها
مرینت. هدفون
آدرین. تی شرت
فلیکس. ساعت
شب شد و همه دور هم جمع شدیم
آلیا. بچه ها اومد
همگی باهم:3،2،1 تولدت مبارک
آدرین برف شادی رو بالای سر نینو ریخت
آلیا کیک رو از روبه رو آورد و نینو ذوق زدهشده بود و درخودش نمیگنجید
بعد از یک ربع شادی و خنده و پیانو زدن آدرین.و گیتار زدن لوگا
آلیا. مرینت دوست جدید پیدا کردی😏
مرینت . نبابا خواهرمه
جولیکا. خواهرته
رز. چه زود خواهر شدن
آدرین. راست میگه خواهرشه
نینو. آخه چجوری
فیلیکس. قضیهاش مفصله
مارلین(رو به نینو) . راستش من نمیدونستم شما چی دوست دارین تا برای تولدتون بخرم ولی من پیانو بلدم اگه بخواین براتون بزنم
آدرین. واقعا چه جالب نمیدونستم
مرینت . خب شروع کن
مارلین(باصدای آروم) . 3،2،1
وقتی آهنگ رو داشت می نواخت حس کردم یکی پشتمه آدرین بود یه دستشو دور شکمم حلقه کرد و اومد کنارم وایستاد و و لبخندی زد و گفت:
آدرین. عجب خواهری داری
مری. چطور
آدرین. از حالا خواستگاری بیدا کرده
مری. مارلین؟ 😳، حالا کی هست😏
آدرین. بماند
مری. ماقراره ازدواج کنیم حالا بهم راز هارو نمیگی
آدرین. آخه راز یکی دیگست راز من که نیست
از زبان آدرین :
توی پارک بودیم که قرار شد مارلین با پیانوی من موسیقی بنوازه
وقتی موسیقی شروع شد فیلیکس منو کشید کنار و گفت:
فیلیکس. آدرین یه زحمتی برات داشتم☺️
آدرین. بگو
فیلیکس. نگاببین نمی تونی بگی به مرینت درمورد من با مارلین صحبت کنه
آدرین. مارلین؟ چرا؟
فیلیکس. 😊
آدرین. آهااااااا باشه، ولی صلیقه ی خوبی داری ها
فیلیکس. 😀
رفتم کنار مرینت و یه دستمو دور شکمش حلقه کردم
و فکر کردم یه تیکه از داستان الان، دیگهشو فردا بهش بگم.......
تموم شد
مرسی از حمایت دیروزتون💕❤️
شرط بعد:
7لایک و 9 کامنت