رمان فراموشی پارت ۲۱

Witch Witch Witch · 1403/02/29 19:31 · خواندن 4 دقیقه

هیتر: این رمان چی داره که آنقدر دوست داری ؟

خواننده ها : داستان عشق بین یه کارآگاه و یه مافیا ، یه دزد و یه اسیر ، داستان عشق بین دختری که خودشو به فراموشی میزنه تا مجرم نکشتش و مجرمی که خودشو جای نامزد دختر جا زده 

نویسنده : مطمئنی فقط همینه؟ چون من می‌خوام بیشتر از این هم بهتون شوک بدم 😂


 

روبه روی خانه ای ویلایی ایستاده بود، فضای دور و اطراف خانه پر از چمن های تازه کوتاه شده، بوته های گل و درخت های سنوبر بود، خانه های دیگری با همین چشم انداز در همسایگی خانه قرار داشت 
آدرین کلید را درون در چرخاند و در را باز کرد

درون خانه دلنواز و بزرگ بود ، دیوارها با کاغذدیواری صورتی ای پوشیده شده بودند و خانه عطر گل یاس را میداد، داخل خانه با مبل های مدل سلطنتی به رنگ صورتی مبلمان شده بود و میز بزرگی به رنگ چوب درخت گردو جلوی آنها قرار داشت

روبه روی اتاق نشیمن، آشپزخانه ای نقلی دارای میزغذاخوری بود و درکنار آشپزخانه راه‌پله ای به سمت طبقه ی دوم قرار داشت « اینجا کجاست ؟»
آدرین تبسم کرد «تو از من خواستی تورو برگردونم ، منم برگشتوندم ، اینجا خونته!!»
مرینت در شوک بزرگی فرو رفت، امروز عصر آدرین رفته بود تا برای او خانه ای بخرد، آدرین اورا آزاد کرده بود، اینجارا طوری برای او آهسته و لطیف ساخته بود تا فکر کند خانه ی خودش است

مرینت نمی‌دانست چرا ولی به جای خوشحالی از این بابت دلگیر بود، شاید یک ماه پیش همه چیزش را میداد تا از آنجا فرار کند اما حالا حتی نمی‌توانست فکر کند بیرون از آن خانه بودن چه حسی دارد 


هنوز سرنخی بدست نیاورده بود و بااینکه دیگر برای خودش بود ، هنوز در بندِ آدرین گیر افتاده بود 
« تو تازه اومده بودی اینجا ، با همسایه ها ارتباط نگرفته بودی!! همسایه ی بقلی این خونه دختری به اسم آلیا گراندس‌وال هست ، دختر خوبیه و قابل اعتماده میتونی باهاش وقت بگذرونی ، همسایه ی دیگه هم ... »
آدرین لحظه ای تعلل کرد ، نامطمئن به مرینت چشم دوخت و سپس صدایش را صاف کرد « پسری هست به اسم لوکا مونتروژ ، دو سال ازت بزرگتره و اونم ..» دوباره صدای لطیفش دورگه شد « آدم قابل اعتمادیه »

قلب مرینت ناراحت و نامطمئن در سینه اش میکوبید ، آدرین برای او خانه ای خریده بود!
برایش دوست و حتی دوست پسری انتخاب کرده بود، حالا رسما مرینت را نمی‌خواست، مرینت آزاد و در بندش بود، نمی‌دانست از روی خستگی از مرینت اورا آزاد کرده یا بالاخره مطمئن شده که او حافظه اش را واقعا از دست داده است 


مرینت سعی کرد صدای بغض آلودش را کنار بزند « دیگه منو نمیخوای  ؟»
آدرین لبخند ریزی زد « دیگه میتونم میتونی مراقب خودت باشی ، تو حتی دست منم از پشت بستی ، با استعداد های بازیگریت کسی به پات نمی‌رسه» سپس کلید خانه را روی میز انداخت « یه کپی از این کلید روی میزتحریرت هم هست » سپس سرش را تکان داد و سمت درب خروج رفت « کاری داشتی ... میتونی روم ..حساب کنی »


مرینت تا دم در دنبال آدرین دوید و محکم یقه ی آدرین را در مشتش چپاند « کجا داری میری ؟ عوضی !! نمیتونی به این راحتی نامزدی مون رو بهم بزنی !!»
آدرین یقه ی لباسش را از میان دستان مرینت جدا کرد و لبخند تلخی به مرینت زد « نه عزیزم من اینکارو نکردم ، شب گذشته تو اینکارو برامون کردی »
سپس خیلی نرم روی چمن های تازه کوتاه شده و نرم قدم گذاشت 
مرینت فریاد بلندی کشید و جلوی در روی زمین نشست « فقط به خاطر اینکه توی اتاق نموندم ؟ خیلی عوضی هستی آدرین !! خیلی بیشتر از خیلی عوضی هستی!! بابت یه لیوان شراب و تو اتاق نموندن؟؟»
آدرین بی توجه از مرینت دور شد و پشت دیوار های کوتاه و سنگی غیبش زد


پایان پارت 

خب بچه ها اول اینکه ، من نویسنده ی این رمانم 

وقتی رمز جدید رو فقط به دو یا سه نفر میدم ، فرداش ده نفر برای اون پارت کامنت میزارن میفهمم دیگه نه ؟ 

یا وقتی یکی از غیب می‌فهمه تو اون پارت چه اتفاقی افتاده میفهمم که یکی از کسایی که خونده اسپویلش کرده 

واقعا رفتار تون زشته چون ازتون درخواست کردم اکه کسی پارت ۱۹ رو خونده امین من باشه نه اینکه اینکار هارو کنه واقعا الان نسبت به تمام کسایی که میتونن اینکار رو کرده باشم احساس بدی دارم !! 

واقعا متشکرم از بچه بازی بعضی ها 

بقیه ی کسایی هم که نتونستن پارت رو بخونن ، باور کنید این پارت به زودی برای شما به رمز 8656696 تغییر می‌کنه ، پس یکم صبر کنید ممنون 💙❤️


دوم اینکه ببخشید 

این چند وقت واقعا چند هفته هست حال روحی خوبی ندارم ، چند نفر تون متوجه شدین و واقعا ازتون ممنونم ❤️

خیلی از کامنت هارو جواب ندادم عذرمی‌خوام 

 

 

مطلب سوم اینکه من یا تا بعد از خرداد پارت نمیدم 

یا اگر پارت بدم ۱۲الی۱۶ خراد پارت میدم که تایم تعطیلات آزمون هندسه هست 


مطلب چهارم ، تشکر از همه تون که همراهی‌م می‌کنی. 

به جز کسایی که احتمال میدم بچه بازی های پارت ۱۹ رو انجام داده باشن

دوستتون دارم ، لطفا مراقب قلب هاتون باشید ❤️