👻 داستان ترسناک 👻

꧁❄️𝓼𝓷𝓸𝔀𝓯𝓵𝓪𝓴𝓮❄️꧂ ꧁❄️𝓼𝓷𝓸𝔀𝓯𝓵𝓪𝓴𝓮❄️꧂ ꧁❄️𝓼𝓷𝓸𝔀𝓯𝓵𝓪𝓴𝓮❄️꧂ · 1403/02/26 15:43 · خواندن 4 دقیقه

بشوت ادامه 

عروسک آنابل

مادری یک عروسک از مغازه دست دوم فروشی برای دخترش که دانشجوی پرستاری بود به عنوان هدیه تولد خرید . دختر که نامش دُنا بود عروسک را خیلی دوست داشت و در آپارتمان مشترک خود و دوستش آنجی نگهداری می‌کرد ، اما خیلی زود ماهیت عجیب عروسک برای آن‌ها آشکار گردید و اتفاقات عجیبی برای آن‌ها رخ داد .
عروسک آنابل در ابتدا کار‌های کوچکی مانند تکان دادن دست‌هایش و افتادن از روی صندلی به زمین انجام می‌داد که دُنا و انجی می‌توانستند آن را توجیه کنند . اما کم‌کم این حرکات افزایش یافت تا جایی که این عروسک کار‌هایی انجام داد که از توجیه به دور بود و طولی نکشید که امور از کنترل خارج شد .
لو نزدیک‌ترین دوست دنا و آنجی نسبت به عروسک بدبین بود و حس می‌کرد این عروسک توسط روح تسخیر شده است ، اما آنجی و دنا به حرف‌های او گوش نمی‌دادند و می‌گفتند این فقط یک عروسک است .
تا اینکه داستان وحشتناک‌تر از تصورات دُنا می‌شود . دنا و آنجی گاهی با جابه‌جایی وسایل خانه روبرو می‌شدند و گاهی نیز نامه‌هایی را با دست‌خط بچه گانه یافت می‌کردند . یادداشت پیامی متفاوت داشت ، « به لو کمک کن » و « به ما کمک کن » . اما گمان نمی‌کردند کار عروسک باشد تا روزی که دنا متوجه خون روی دست‌های عروسک شد ، عروسک در جای خود روی تخت قرار داشت ، اما لکه‌های قرمز روی دست‌هایش نظر دنا را جلب کرد او به طرف عروسک رفت و دریافت مایع قرمز رنگ از درون خودِ عروسک بیرون می‌آمد .
دیگر قضیه عروسک جدی شد و دختر‌ها از یک مدیوم احضارکننده روح کمک گرفتند . مدیوم بعد از یک جلسه احضار روح به آن‌ها گفت : جسد دختری به نام آنابل هیگینز در زیرزمین آپارتمان آن‌ها دفن است . روح آنابل با دیدن عروسک به آن علاقه‌مند گردیده و آن را تسخیر نموده است .
دختران با شنیدن داستان آنابل دلشان به حال دختر مرده سوخت و تصمیم گرفتند که عروسک را نگه دارند ، اما داستان وحشت‌انگیزتری برای آنان اتفاق افتاد که مجبور شدند دوباره از کسی کمک بگیرند .
روزی دوستشان لو به خانه آن‌ها آمده بود که شب از خوابی عمیق بیدار می‌شود ، اما توانایی حرکت نداشت ، لو به اطراف اتاق می‌نگرد ، اما چیزی نمی‌بیند ، پایین را نگاه می‌کند و می‌بیند آنابل پایین پایش ایستاده ، عروسک به آرامی شروع به بالا رفتن از پایش می‌کند ، از روی قفسه سینه‌اش می‌گذرد و بعد دست‌های عروسک دور گردن او قفل می‌شود و شروع به خفه کردنش می‌کند .
لو پس از این اتفاق از هوش می‌رود و روز بعد به هوش می‌آید و نمی‌داند که این اتفاق کابوس وحشتناک بوده یا در واقعیت برایش پیش آمده است ، اما روز بعد اتفاقی می‌افتد که او به وحشتناک بودن عروسک پی می‌برد .
هنگامی که لو در اتاق آنجی بود صدا‌هایی از اتاق دُنا شنید در حالی که دنا اصلا در خانه نبود . لو فکر می‌کند کسی بی اجازه وارد خانه شده ، اما متوجه می‌شود صدا مربوط به آنابل بوده است .
لو به اتاق دنا می‌رود و عروسک را به جای آنکه روی تخت ببیند روی صندلی می‌بیند . لو هنگامی که می‌خواهد به سمت عروسک برود ناگهان کل بدنش فلج می‌شود و احساس فلج در منطقه قفسه سینه‌اش افزایش می‌یابد . لو به پایین پایش نگاه می‌کند و روی آن هفت اثر پنجه ، سه ضربه عمودی و چهار ضربه افقی می‌بیند . لو با وحشت به اطراف خود می‌نگرد ، اما هیچ کس را در آنجا نمی‌بیند و تنها چیزی که به ذهنش می‌رسد آنابل است .
آثار خراش روی بدن لو را همه می‌توانستند مشاهده نمایند ، اما این خراش‌ها در طی دو روز به شکل عجیبی خوب شد و دیگر اثری از آن باقی نماند در حالی که جای پنجه‌ها همگی داغ و سوزان بودند .
بار دیگر دختران به فکر چاره افتادند و این بار از یک کشیش به نام پدر هگان کمک گرفتند . اما این کشیش به آن‌ها گفت : این موضوع مربوط به ارواح است و به قدرت بالاتری نیاز دارد .
آن‌ها با اِد و لورن زن و شوهری که مانند شکارچیان ارواح بودند ، تماس گرفتند و به این موضوع پی بردند که عروسک روحی شیطانی و غیرانسانی دارد . این زوج اعلام نمودند که این عروسک تسخیر نشده ، اما توسط یک روح کنترل می‌شود ، زیرا اشیاء بی‌جان را نمی‌توان تسخیر کرد .
اقدامات زوج وارن به موقع بود ، زیرا اگر کار‌های آنابل ادامه داشت می‌توانست موجب مرگ یکی از اعضای آن خانه شود . این زوج معنویت فضای خانه را با کلمات بالا بردند که شامل هفت صفحه جملاتی بود که طبیعتی مثبت داشتند و مانع ورود شیطان به خانه می‌شدند .
آن‌ها عروسک آنابل را برای نگهداری به موزه خود بردند و برای جلوگیری از حملات عروسک آنابل روی آن آب مقدس ریختند ، زیرا این خانواده می‌گویند زمانی که عروسک را با خود بردند او اقدام به کشیدن ترمز ماشین و منحرف کردن فرمان آن نموده است ، اما وقتی روی آن آب مقدس ریخته ، به نظر کارساز بوده است .
عروسک آنابل حالا در موزه اِد و لورن وارِن داخل یک جعبه شیشه‌ای با هشدار «باز نکنید» نگهداری می‌شود .