⚜️𝐦𝐚𝐬𝐭𝐞𝐫 𝐡𝐨𝐧𝐞𝐲 🔰
𝐏𝟏𝟒
منتظر فریادش بودم اما اون با فکی قفل شده گفت
آدرین_گمشو تو اتاقت تا نگفتم نیا پایین.
نگاهم با ترس به مکس افتاد و اعتراض کردم
مرینت_آخه...
این بار فریاد کشید
ادرین_گفتم برو تو اتاقت
ناچارا به سمت پله ها رفتم اما همون بالا ایستادم.
آدرین به سمت مکس رفت با یه دست یقه ش رو گرفت کوبوندش به دیوار و با خشم گفت
ادین_تو خونه ی من چه گهی می خوری؟
مکس با همون کله شقیش جواب داد
مکس_اومدم دوست دخترمو ببینم موردیه؟
آدرین خنده ی صدا داری کرد و بعد با تمام قدرت مشت محکمی به صورت مکس کوبید که پرت شد اون طرف.(نویسنده:ای کاش این بدبختو نمیاوردم🗿)
نتونستم جلوی جیغمو بگیرم .
نگاه آدرین به من افتاد .
اعتنایی نکردم و به سمت مکس دویدم،
دماغ و دهنش پر از خون شده بود...
با نگرانی کنارش نشستم و گفتم
مرینت_خوبی؟
قبل از اینکه جواب بده آدرین بازومو کشید و گفت
ادرین_مگه نگفتم برو تو اتاقت ؟
عصبانی پسش زدم و گفتم
مدینت_روانی واسه چی اینو میزنی؟
ادرین_واسه اینکه بفهمه به مال مردم دست درازی نکنه،واسه تو هم دارم!
رو کرد به مکس و عصبی غرید
ادرین_شر تو کم کن،دهنت سرویسه خبر نداری.علی الحساب با این مشت حال کن تا نشونت بدم عاقبت دست درازی به مال آدرین اگراست چیه(نویسنده:اعتماد به سقف زیاد خوب نیسا برادر@_@)
مکس پوزخندی زد و گفت
مکس_مالی که به زور تصاحبش کردی!
باز خواست حمله کنه که پریدم جلوش و گفتم
مرینت_دیگه نه آدرین خواهش می کنم.
رو کردم به مکس و با التماس گفتم
مرینت_لطفا از اینجا برو مکس.
از جاش بلند شد خون لبشو پاک کرد و گفت
مکس_یه روزی از اینجا فراریت میدم عزیزم.نگران نباش.
با تهدید به آدرین نگاه کرد. از نگاه آدرین برداشت خوبی نکردم.
طوری نگاه می کرد انگار داشت بهش می گفت بعدا برات دارم.
مکس که رفت گفتم
مرینت_چرا زدیش؟چه توقعی داشتی؟ منو اینجا نگه داری منم برده ت بشم ؟ مکس دوست پسرمنه اکی؟دوستش دارم... اصلانم...
حرفم با سیلی محکمی که به گوشم خورد قطع شد ..
روی مبل پرت شدم و سرم سوت کشید.
گیج نگاهش کردم.
کتش رو در آورد و با خشونت کمربند شو باز کرد .
غرید:
ادرین_از اول باید مثل سگ می کر*دمت تا واسه من زبون درازی نکنی
به سمتم اومد. ازش ترسیدم نکنه اینم مثل فیلیکس باشه؟
سه دکمه ی بالای بلوزشو باز کرد.
روم خم شد و با خشونت به بالاتنهم چنگ انداخت.
انقدر محکم این کار و کرد که جیغم به هوا رفت .
جری تر سرش رو نزدیک آورد و لب پایینم رو بین دندوناش گرفت...
طعم خون توی دهنم حس حس کردم .
دستش به سمت زیپ شلوار جینم رفت و کنار گوشم غرید
ادرین_این بار تا سه روز صدا سگ میدی جای زبون درازی.حالا ببین من جرت میدم یا نه هرزه...
از چشماش خون می بارید.هیچ حسی نداشت انگار فقط می خواست منو شکنجه کنه.
بلوزمو توی تنم جر داد و غرید
ادرین_تو نبود من هر لاشی میاری خونه لا*س می زنی؟بدموقع سر رسیدم اگه نمیومدم می خواستی بهش سرویسم بدی آره؟
اشکم در اومد و نالیدم
مرینت_نکن آدرین
توجهی نکرد ،نه به جیغ و دادام نه به التماسم.
برعکس بار قبل هیچ ملاحظه ای نداشت واین بار رسما بهم تجاوز کرد و در آخر جسم آش و لاشم رو مثل یه تیکه زباله به سمتی پرت کرد.
شلوارش و پوشید و تلو تلو خوران به طبقه ی بالا رفت...
حتی نمی تونستم تکون بخورم.انگار دست و پام شکسته بود.رفتم طبقه ی بالا.
همون لحظه آدرین از حموم بیرون اومد.حوله ی دور کمرش بسته بود وتنش خیس بود...
نگاهمو با نفرت ازش گرفتم که گفت
ادرین_جای تو باشم دیگه فکر غلط اضافه به سرم نمی خوره،البته اینم در نظر بگیر من همیشه اینقدر مهربون نیستم..(نویسنده:اوه دایه مهربانتر از مادر واقعی رو براتون پیدا کردم&_&)
با عصبانیت گفتم
مرینت_چه مهربونی؟ داغونم کردی کثافت!
تک خنده ای کرد و گفت:
ادرین_چرا؟اتفاقا خوش گذشت.ناله هات بدجوری بهم حال داد.
دلم می خواست با یه چاقو تیکه پارش کنم.خواستم به اتاقم برم که دستمو گرفت.
برگشتم. با جدیت گفت
آدرین_دم خور اون عوضی نمیشی وگرنه به جای تو اونو می کشم!
با نفرت نگاهش کردم و به اتاقم رفتم
روی تخت دراز کشیدم و موبایلم و برداشتم،برخالف خواسته ی آدرین برای مکس پیام فرستادم
مارینت_خوبی؟
خیلی منتظر موندم اما وقتی جوابی نیومد گوشی رو به طرفی پرت کردم و از جام بلند شدم...
زیر لب به آدرین لعنت فرستادم و به سمت حموم رفتم.کل تنم کوفته و کبود بود...
مونده بودم با این وضعیت فردا چطوری می خوام برم دانشگاه!
خب خب این پارتم تموم شد...
شرط:⁵⁵ لایک ¹⁰⁰ کامنت
🎀🌸از کسانی ک حمایت کردن خیلی خیلی ممنونم🌸🎀
❗️❗️توجه توجه:احتمال تغییر کردن کاور تو پارت های بعدی وجود داره،گممون نکنین:)❗️❗️
دوستون دارم،،واجب خودتون باشین=))))))