Love at first sight fasl 3 PART 12

Setayesh · 01:02 1403/02/02

Hello , Let's read 💖

آدرین 

داشتم به دکمه های پایانی می‌رسیدم که یهو زنگ در خورد 

مرینت ازم جدا شد و سریع دکمه هاشو بست و رفت در رو باز کرد 

آماندا و فلیکس بودن ای بابا حتما باید الان میومدن تاز داشتم به جاهای خوب می‌رسیدم 

آماندا  سلام خواهرم ! داشتین چیکار میکردین ؟

مرینت  سلام عزیزم ! هیچی داشتم غذا درست میکردم 

فلیکس  سلام برادر خوشگل من 

آدرین  سلام زهرمار 

مرینت  اه آدرین 

آدرین  سلام 

فیلیکس  بد موقع که مزاحم نشدیم برادر ؟!

آدرین  نه اصلا نه !

مرینت  بیاین بشینین تا غذایی که آماده کردم رو باهم بخوریم 

بعد از چند دقیقه بعد 

مرینت  راستی چرا شما همیشه پیش هم هستید شما فقط نامزدید 

آماندا  ما کاری نمی‌کنیم ما فقط با هم وقت میگذرونیم 

آدرین  خب چجوری ؟

فیلیکس  با رفتن به جاهای تفریحی !

مرینت  آها آره ما هم باور کردیم باشه 

بعد از غذا خوردن 

فیلیکس  خب من و آماندا میریم 

مرینت  کجا امروز آبجی من اینجا میمونه و تو برادرت رو میبری 

آدرین  اه مرینت 

مرینت  امروز رو با برادرت وقت بگذرون 

آدرین  خب پس بیا بریم توی بالکن یک چیزی بهت بگم و بعد با فیلیکس میرم 

مرینت  باشه 

مرینت 

بعد از غذا خوردن به فیلیکس گفتم آدرین رو ببر خونشون و بعد آدرین ناراحت شد و گفت قبل از رفتن باهم

به بالکن بریم وقتی رفتیم اومد جلوم تا کمرم خورد به دیوار و بعد گفت 

آدرین  قبل از رفتن بیا که 

بدون اینکه ادامه بده دیوانه بار بوسیدمش تا وقتی که فیلیکس صداش زد و بعد از هم جدا شدیم 

مرینت  خداحافظ عشق کوچولو ی من ! مراقب خودت باش 

و بعد بوسه ای بر لپ نرمش زدم و اون خداحافظی کرد و رفت 

آماندا  بیا بریم بخوابیم فردا باید بریم سرکار 

مرینت  فکر میکنی میتونی در بری 

آماندا نه گفت و فرار کرد دنبالش کردم و گرفتمش و بردم اتاقم 

مرینت  خب تعریف کن 

آماندا  چیرو ؟

مرینت  چند بار بوسیدیش 

آماندا  زیاد 

مرینت  خب چند بار ام از اون کارا کردین 

آماندا  زیاد نه 

مرینت  واقعا که باید اینارو قبلا بهم میگفتی 

آماندا  تو چی ؟

مرینت  ما هم زیاد هم رو بوسیدیم ولی موقع هایی که می‌خواستیم انجام بدیم نمیشد 

آماندا  چرا ؟ چون ما اومدیم 

مرینت  نه کلا یک روز من مست بودم دیگه به جاهای باریک نرسید و از شدت مستی بیهوش شدم 

آماندا  آخی !

مرینت  ولش کن ! چقدر دلم برات تنگ شده بود بیا بغلم باهم بخوابیم 

آماندا اومد بغلم و باهم خوابمون برد 

صبح ساعت ۶ و نیم 


خوب امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه 

لطفا حمایت کنید چون من هم زحمت میکشم که مینویسم 

شرط ۲۰ کامنت و ۱۵ لایک