انتقام 🔪 part 7

🦋 ƧΛПΛ 🦋 · 20:10 1403/01/31

سلام ادامه 

 

 

 

توماس رو به آدرین 👇

من دخترمو به تو نمی دم 

ادرین: هه مگه من به اجازه شما نیاز دارم خودم دخترتو بر میدارم میبرم 

توماس: هه چی غلطا 

مرینت: بابام و آدرین داشتن کل کل می‌کردند یک ساعت تمام شد که بابام گفت 

توماس: باشه باشه منومرینتو به تو میدوم 

آدرین: آهان این شد یک حرف خوب 

 

 

 

دو هفته بعد  👇

مرینت: منو آدرین دو هفته قبل نامزد کردیم حالا هم داریم میریم خونه که عقد کنیم آدرین مامان بابا نداره منم زیاد مهمون دعوت نکردم آلیا با نینو اومده جک هم با سوفیا همین ....

 

آدرین: دو هفته از نامزدیمون میگذره منم وقتشه که نقشه رو عملی کنم ....

 

توی خونه 👇

 

مرینت: عاقد اومد پشت میز نشست اول رو به من کرد گفت ....

عاقد : آیا شما مرینت دوپن چنگ آدرین آگرست را به عنوان شوهرتون قبول دارین ؟؟؟؟ 

 

نکته: خوب بچه ها راستش من نمی دونم که عاقد دو نفرو چجوری به عقد هم در میاره 😂😂🤡🤡🐒🐒

مرینت: بله قبول دارم 

عاقد: شما آدرین آگرست مرینت دوپن چنگ را به عنوان زنتون قبول دارید؟؟؟ 

آدرین: ( توی زهنش) الان وقت عملی کرده نقشه است 

آدرین: نه قبول ندارم 

قیافه آدرین: 😏😏😏

قیافه مرینت: 😭😳😢

قیافه بقیه : 😕😕😳😳😳😳

 

مرینت: داری شوخی میکنی عشقم 

آدرین: چی دارم شوخی میکنم هیچ شوخی در کار نیست همه این حرفای عاشقانه من یک نقشه بوده همه اش 

توماس: تو چطور جرعت کردی با قلب دخترم بازی کتی میکشمت 

آدرین: خفه شوهههه عوضی منو مثل بابام میکشی 

توماس: بابات ؟؟؟ 

آره بابام من پسر گابریل آگرستم 

مرینت: من از حرفاشون هیچی نمی دونستم تنها صدای که شنیدم صدای قلبم بود که شکست خورد شد همین یهو سرم دور زد افتادم 

 

دو هفته بعد 👇

 

مرینت: توی این دو هفته من افسرده شده بودم دیگه دانشگاه واسم اهمیت نداشت 

 

 

 

 

 

4 سال بعد 👇

 

آدرین: مثل همیشه توی اتاقم نشسته بودم داشتم به عکسش نگاه میکردم اون چشمای دریاییش موهاش خیلی دلم براش تنگ شده بود از اون اتفاق نحس 4 سال 2 ماه و 10 روز میگزره کاش ترکش نمی کردم کاش ولش نمی کردم الان توی این وضعیت نبودم ولی پیداش میکنم اونو مال خودم میکنم آره اون مال منه .....‌‌

 

 

 

خوب تمام شد 

منتظر پارت های هیجان انگیز باشید 

اگر این پست خوب حمایت شه ادامه میدم اگر حمایت نشه دیگه ادامه نمی دم 

👋💓👋💓👋👋