عشق ربوده شده p9

a:(,, · 14:23 1403/01/20

"ادامه ی مطلب".. 

لایک و کامنت 🙏🏻🥺

سلام سلام شاید باورتون نشه که چقدر زود دادم ولی خب دیگه چون احتمالا چهار شنبه پنج شنبه جمعه توی آنتن نیستم گفتم لایک هاتون حدر نره که حتما باید شرط رو تکمیل کنید دیگه این پارت کوتاهه و شرط هم نداره شنبه ویتی چک کردم اگه پارت قبل به شرط رسید میدم ❤😘

لازم نیست که بگم لایک کن و کامنت بده، بابا خودمونیم دیگه 😉🪐

🪐✨ماچ ماچ برو ادامه ✨🪐

از زبان آدرین 

رفتیم سوار قطار لیون شدیم نشستیم صندلی من کنار پنجره بود و صندلی زویی کنار من یک چند ساعت گذشت زویی خوابش برده بود و من یک دفترچه خاطرات پیدا کرده بودم و اونو می خوندم انگار که من با دختری بودم که مریضی قلبی داشته، 

چی چرا من باهاش اونجوری حرف زدم،، 

"بعد از خوندن تمام چیز ها" 

واقعا عجیب بود، عه زویی بیدار شد 

زویی. نرسیدیم 

آدرین. نت 

زویی. هوف حوصلم سر رفت 

آدرین. اینا نگا 

زویی. عه دفتر چه ی خاطراتت هست 

آدرین. فکر کنم اولش هم نوشته آدرین 

زویی. عووم احتمالا اسمت آدرین باشه نه 

آدرین. نظری ندارم 

زویی. باشه حالا اینا رو ول کن بنظرت باید از کجا شروع کنیم 

آدرین. خب شاید اون عکسه واقعا مال گذشته بوده 

زویی. پس 

بعد هم زمان گفتیم. باید بریم قبرستون 

زویی. دقیقا 

آدرین. ولی یکم سخت نمیشه 

زویی. تا جایی که میدونم هم شهری لحجه ی خاص خودشو داره پس باید راجب به نوشته ی پایین عکس یکم توجه کنیم و بگردیم 

بعد رسیدیم و از قطار پیاده شدیم لیون شهر زیبایی بود واقعا 

آدرین. خب قراره از کجا شروع کنیم 

زویی. فکر نمیکنی که قراره با شکم خالی بگردیم نه 

بعد رفتیم رستوران و غذا خوردیم ولی من فقط داشتم فکر میکردم بعد هم رفتیم یک اتاق گرفتیم و رفتیم روی اتاق، اتاق دو تا تخت دو طبقه داشت 

زویی. خب تو یکم استراحت کن و منم یکم تحقیق می کنم 

آدرین. باشه 

بعد رفتم توی تخت و شروع کردم به نوشتن درون اون دفتر چه که یک چند ساعت بعد.. 

زویی. پیدا کردم 

آدرین. چی پیدا کردی 

زویی. اون چیزه که نوشته بود گذشته لحجه ی... 

آدرین. لحجه ی چی 

زویی. با یک زبون خاص نوشته شده که انگار فقط شامل سه تا از شهر های فرانسه میشه پاریس، لیون، مارسی 

آدرین. ولی این شهر ها یکم بزرگ نیستند 

زویی. از پیدا کردن خانواده که سخت تر نیستند 

آدرین. اوکی حالا بیا بخواب 

زویی. تو بخواب من هم یکم باید سرچ کنم شاید چهرت هم بتونه به کسی شبیه باشه 

بعد زویی باز شروع کرد به گشتن 

آدرین. میگم 

زویی. چی 

آدرین. تو برای چی از لندن تا فرانسه اومدی 

زویی. خب من یک پرورشگاهی بودم و خیلی دوست دارم بدونم خانوادم کجان و حتی شاید زندن یا چمی دونم چه شکلی هستند 

آدرین. اوه متاسفم 

زویی. نه بابا برای چی متاسف، تازه منم یک عکس دارم ولی خیلی قدیمی هست 

آدرین. میشه ببینم 

زویی. اینا 

بعد عکس رو دیدم چهره ی جالبی بود شبیه زویی هم بود ولی یکم برام آشنا بود 

پنج روز بود 

توی این چند روز کل لیون رو گشتیم ولی نه هیچی پیدا نکردیم بعضی وقتا یک چیزی میاد جلوی چشمام ولی زود میره تازه یک شب هم از سر خستگی توی قبرستون خوابیدیم خیلی خنده دار بود زویی دختر جالبی هست دقیقا بر عکس اون دختره که توی دفتر چه راجبش نوشتم که مریضی قلبی داشته 

زویی. هی آدرین یک دقیقه بیا اینجا 

آدرین. اومدم چی شده 

زویی. این عکس رو نگاه کن برات آشنا نیست 

آدرین. نه چطور 

زویی. هوف عکست رو به هوش مصنوعی دادم که عکس مادرت رو بده ولی انگار اینم خرابه اَه 

آدرین. خب موضوع تو به کجا رسید 

زویی. فقط فهمیدن که پدرم پاریسی بوده 

آدرین. خب پس بریم پاریس 

زویی. نه بابا فکر کنم از اونجا چیزی برای تو پیدا کنیم 

آدرین. چرا فقط من توهم هستی دیگه میریم اونجا برای کار های تو 

زویی. خب ازیت میشی 

آدرین. ای بابا ساکت شو دیگه پاشو ساکت رو بردار بریم 

زویی. باشه ولی از من گفتن با این کارا به هیچ جا نمیرسیم باز نگی نگفتی 

آدرین. پاشو دیگه تنبل 

بعد رفتیم و انگار با مترو هم میشد بریم اونجا پس رفتیم سوار شدیم و نشستیم 

آدرین. میگم زویی 

زویی. بله 

آدرین. خب تاحتلا فکر کردی با کی ازدواج کنی 

زویی. اوم مثلا با کسی که منو به آرزوم برسونه 

آدرین. چه آرزویی 

زویی. دیدن پدر مادرم 

آدرین. خب، تو تاحالا عاشق شدی 

زویی. عاشق! نه، 

آدرین. پس.. پس، یک سوال بپرسم 

زویی هم خندید. بزار حدس بزنم لابد تو عاشق شدی 

آدرین. ای بابا چرا میخندی 

زویی. آخه پسر جان تو حتی نمی دونی کی هستی 

آدرین. چه ربطی داره من خیلی هم خوب میدونم کیم 

زویی. باشه تو کی هستی 

آدرین. دوست زویی 

زویی. نه این که نمیشه 

آدرین. چرا خیلی هم خوبه الان هم هیش ساکت شو من باید حتما پدر مادرت رو پیدا کنم 

بعد رسیدیم پاریس وارد پاریس شدیم شهر جالبی بود هم جالب هم زیبا انکار خیلی برام آشنا بود ولی... نه مهم نیست 

فردا 

پدر مادر زویی رو پیدا کردم و امروز بهش میگم و میبرم جاشون 

"موقعی که می خواد بگه" 

آدرین. خب زویی برات سوپرایز دارم 

زویی. میشنوم 

آدرین. خب حاشیه نمیرم من پدر مادرت رو پیدا کردم 

زویی. چی شوخی نکن 

آدرین. شوخی نمیکنم و اینم آدرسشون 

بعد زویی چند تا اشک شوق ریخت و من بقل کرد و گفت. ممنونم آدرین ممنونم خیلی خوبی، ممنونم  

بعد از هم جدا شدی 

آدرین. خب دیگه چه آرزویی داشتی بزار فکر کنم 

"آدرین فکر میکنه عاشق زویی هست" 

زویی. تو می خواستی منو به آرزوم برسونی 

آدرین. خودت گفتی باید به آرزوت برسونمت تا منو دوست داشته باشی 

زویی. من... منم دوست.. دوست دارم 

بعد همو بوسیدیم و یهو..... 

مرینت کو! 

من چرا بغل اینم 

راستی این رویی هست و.. 

"آدرین همه چی یادش اومد" 

بعد از هم جدا شدن 

آدرین.    .. 

"پایان پارت نه؟!" 

خب خوب بود نه حیجان یکم موج بزنه بد نیست، 

ماچ ماچ و تا درودی دیگر بدرود 

لایک نکردی! 

لایک تا خوشحال بشم فدات شم 🥰