⚜️𝐦𝐚𝐬𝐭𝐞𝐫 𝐡𝐨𝐧𝐞𝐲 🔰

♯ 𝖆𝖞𝖍𝖆𝖒 · 23:08 1403/01/09

𝐏𝟓

 

صدایی که از بیرون میومد یعنی اینکه اگراست بیدار شده... از شیشه ی آب کنار تخت به صورتم کشیدم و زیر پتو خزیدم. باید وانمود می کردم مریضم تا خودش تنها بره.

چند دقیقه بعد در اتاق باز شد،چشمامو بستم حس کردم بالای سرم ایستاده تا اینکه صداش اومد:

 اگراست_بلند شو

نالیدم:

مرینت_نمی تونم حالم خوش نیست.

اگراست_چته ؟

خدا کنه فقط باور کنه. لای پلکمو به سختی باز کردم و گفتم:

مرینت_فقط سردرد دارم خوب میشم شما برید.

دستشو روی پیشونیم گذاشت

اگراست_نمیشه،پس بریم دکتر

ترسیدم اما به روی خودم نیاوردم:

مرینت_نه... من همیشه از این سردردا می گیرم قرص بخورم بخوابم تا عصر خوب میشم

مردد گفت:

اگراست_مطمئنی؟

پلکامو به نشون تایید بستم که سر تکون داد

اگراست_باشه،من یه کلاس مهم دارم زود باید برم اگه حس کردی حالت خراب شد شمارمو کنار تلفن میذارم بهم زنگ بزن 

سری تکون دادم که نگاه خیره ای بهم انداخت و از اتاق بیرون رفت...

نفس آسوده ای کشیدم و نشستم،گذاشتم بیست دقیقه ای از رفتنش بگذره و بلند شدم از اتاق سرکی کشیدم و وقتی مطمئن شدم رفته در اتاق اگراست رو باز کردم و مشغول گشتن شدم،خداروشکر زیاد وقتم تلف نشد و خیلی زود از توی کشوی اولش دو بسته پول که همشم تراول بود¹ پیدا کردم.

سریع برشون داشتم و دوباره به اتاقم برگشتم.لباسمو پوشیدم و چند دست لباس توی کیفم گذاشتم و از خونه بیرون زدم

سر خیابون دستمو برای اولین تاکسی بلند کردم و سوار شدم.چون برای همیشه میخواستم برم نمیشد که برم خارج کشور مجبور بودم یه مدت برم یه شهر دیگه تا کارهای خارج رفتنم جور بشه.

 هر چند اگه پولی که از خونه ی اگراست دزدیده بودم کفاف می داد.تا رسیدن به ترمینال فقط از استرس گوشه ی ناخنمو جویدم،رسیدیم و بعد از حساب کردن کرایه پیاده شدم.حتی نمی دونستم کدوم شهر برم. همین که از پاریس دور بشم کافی بود.به هزار بدبختی تونستم یه بلیط برای نیم ساعت دیگه به مقصد مارسی² پیدا کنم.

برای خودم یه شیشه آب خریدم،خواستم سوار اتوبوس بشم که بازوم کشیده شد.

برگشتم و با دیدن اگراست تمام تنم یخ زد.نگاه بدی به سر تاپام انداخت و گفت:

اگراست_راه بیوفت.

با ترس گفتم:

مرینت_استاد من ....

وسط حرفم پرید:

اگراست_هیشش گفتم راه بیوفت

بازومو کشید از ترس اشکم در اومد،خدایا اون زندم نمی ذاشت،...منو دنبال خودش به سمت ماشینش کشوند،خواست سوارم کنه که بازومو از دستش کشیدم و با تمام توان فرار کردم.

صدای تهدیدش از پشت سرم اومد

اگراست_بیا اینجا نذار اون روی سگم بالا بیاد...

بی توجه بهش تند تر دویدم،همه با تعجب بهم نگاه می کردن.صدای پای اگراست رودرست پشت سرم می شنیدم،آخر هم از شانس گندم پام پیچ خورد و افتادم... خواستم بلند بشم که بهم رسید.

 موهامو توی مشتش گرفت و بلندم کرد. انقدر محکم موهاموکشید که اشکم در اومد...

همه با تعجب به ما نگاه می کردن اما اگراست انگار خون جلوی چشمشو گرفته بود موهامو ول کرد و بازومو چسبید با فکی قفل شده گفت:

اگراست_فکر کردی می تونی از دست من فرار کنی؟چنان بلایی امروز به سرت بیارم که به گو*ه خوردن بیوفتی مرینت.مثل سگ باید سرویس بدی مث سگ...!

گریه و التماس فایده نداشت وقتی خون جلوی چشماشو گرفته بوداین بار به زور سوار ماشینم کرد و خودشم سوار شد پاشو روی پدال گاز فشار داد و همزمان داد زد:

اگراست_من و می پیچونی؟ آره؟؟؟

از ترس زبونم بند اومده بود...

 با عربده ی بعدیش تکون شدیدی خوردم

اگراست_نکنه دستت با اون بابای حروم زادت توی یه کاسست؟ تو رو به چند نفر دیگه فروخته؟چند نفرو با اشک و ناله پیچوندی و در رفتی؟

با تته پته گفتم:

مرینت_هیچی به حضرت عیسی 

این بار عربده ش به آسمون رفت

اگراست_دروغ نگـــــو!!

همون لحظه گوشیش زنگ خورد.با عصبانیت جواب داد:

اگراست_کلاس و کنسل کن امروز نمی تونم بیام.

حتی نذاشت طرف حرف بزنه و تماس و قطع کرد با عصبانیت گفت:

اگراست_فکر کردی منم احمقم که با چهار تا آه و ناله باور کنم مریضی؟ همون لحظه دستتو خوندم عوضی همون لحظه فهمیدم تو هم مثل همون بابای لا*شخورتی 

با گریه گفتم:

مرینت_به خدا استاد من فقط به خاطر....

وسط حرفم داد زد:

اگراست_ببند دهنتو... به خوابت ببینی دیگه گول مظلوم نمایی هاتو بخورم

ساکت شدم،با دست خودم قبر خودمو کندم،باید می فهمیدم اون به این راحتی اعتماد نمیکنه.زرنگ تر از این حرفاست که از من رو دست بخوره

تا رسیدن به خونه فقط صدای نفس های عصبانی اون و گریه های من میومد.ماشینو بی احتیاط پارک کرد و پیاده شد. در سمت منو باز کرد و مچ دستمو کشید. باعصبانیت منو دنبال خودش می کشوند و به التماسام هم توجه نداشت .وارد خونه که شدیم روی مبل پرتم کرد... با گریه گفتم:

مرینت_استاد خواهش می کنم،من آمادگیشو ندارم

کتشو در آورد و همون طوری که کمربند شلوارشو باز می کرد گفت:

اگراست_من بهت فرصت آمادگی دادم عزیزم.خودت تنت می خارید زودتر کارتو یه سره کنم...



¹-دو بسته پول که همشون هم تراوله:ینی دو بسته پول که همشونم دسته بندی شدن.

²-مارسی:دومین شهر پرجمعیت فرانسه.


ایزی ایزی تمام تمام😁

⁴⁴⁸⁴ کاراکتر

خب خب این پارت هم تمومید..

ولی خداییش الان قیافتون دیدنیه😁

هعب... فهمیدیم که پارت قبل ارامش قبل از طوفان بود😪

بنظرتون پارت بعد چه اتفاقی میوفته؟🤔

شرط:همون پارت قبلی(³⁰ لایک ⁵⁵ کامنت(کامنتا بدون در نظر گرفتن کامنتایی که من میدم ))

دوستون دارم؛)

موفق باشین:)

مراقب خودتون و کسایی که دوستش دارین باشین^_^