One day you will love me again p8

𝗘𝗿𝗶𝗰𝗮 · 22:31 1403/01/09

ادامه

از زبون میا=m

m:یه مدت بود که من عاشق ایوان شده بودم اما نمیدونستم که چه شکلی باید این موضوع رو به  برادرم مایکل بگم  اما اون یه روزی متوجه این موضوع میشد برای همین اول میخواستم این موضوع رو به مایکل بگم برای همین به سمت اتاقش رفتم و در زدم که بعد از چند دقیقه بهم اجازه داد تا وارد اتاقش بشم وقتی که وارد اتاقش شدم روی مبلی که داخل اتاقش بود نشستم و مایکل هم اومد و رو به روم نشست که گفتم.....

از زبون مایکل =M

M:داخل افکارم غرق بودم که میا در اتاقم رو زد از روی تختم بلند شدم و بهش اجازه دادم تا بیاد داخل اتاقم وقتی که اومد داخل اتاقم روی مبلی که داخل اتاقم بود نشست من هم رفتم و روبه روش نشستم که بعد از چند دقیقه بهم گفت....

مکالمه Mوm

m:امم ... مایکل 

M:بله 

m:میخواستم بهت یه چیزی رو بگم 

M:بگو می‌شنوم 

m:من و ایوان یه مدتی هستش که عاشق هم شدیم

M:میدونم

m:تو از کجا فهمیدی

M:من متوجه صمیمیت بین تو و ایوان شده بودم و منتظر بودم تا تو یا ایوان بیاید و بهم این موضوع رو بگید 

m:خب تو مشکلی نداری  

M:نه مشکلی ندارم من و ایوان دوست های صمیمی هم هستیم اما ........

 

 

 

 

 

 

 

 

خب 

میدونم کم بود این پارت 

ولی پارت قبلی به شرط نرسیده 

شرط پارت بعدی رسوندن شرط پارت قبلی هستش

حمایت یادتون نره