دختری در جنگل پارت 2

ʏᴜᴋɪ · 18:39 1403/01/07

برید ادامه مطلب 

مطمئن شدیم که دیگه هیچ وقت پیداش نمیشه . البته که هنوز زندس . این چه سوالیه!به جنگل نگاه کن! خیلی خطرناکه! دود سمی ،چاله ها، ابفشانای جوشان و خطرناک از هر طرف، فمر میکنی همه ی اینا اتفاقیه؟ اینا کار جادوگره و اگه ما به حرف های اون گوش نکنیم ، می دونی چه بلایی سرمون میاد؟ واقعا میخوای بگم؟ من نمیخوام بگم . خب حالا ساکت باش و گریه نکن . تو دیگه بزرگ شدی ، از شورای بزرگا نمیان تو رو ببرن براش. از خونواده ی ما؟ آره عزیز دلم . مال خیلی سال پیشه. قبل از اینکه تو به دنیا بیای. پسر قشنگی بود. حالا شامتو تموم کن برو کاراتو انجام بده . همه مون باید فردا صبح زود بیدار بشیم . روز قربانی منتظر کسی نمی مونه و همه ی ما باید برای تشکر از بچه ای که یه سال دیگه جون مارو نجات میده حاضر شیم . برادرت؟چطور میتونستم به خاطر اون بجنگم؟ اگه این کارو میکردم ،جادوگر همه مون رو می کشت و اون وقت حالا ما کجا بودیم؟ یکی قربانی شه یا همه؟ قانون دنیا همینه . حتی اگه تلاش کنیم نمی تونیم تغییرش بدین. سوال کردن بسه. خسته شدم از دستت بچه......

واسه پارت بعد 10 کامنت 7 لایک 

بایی