My love. f1p5

a:(,, · 23:53 1403/01/06

سلام سلام اینم از پارت جدید و خب چون اینترنتم تموم شده بود نتونستم براتون پارت بدم الانم مامانم خوابه و به اون وصل شدم 🫤🤡

خب دیگه برید ادامه و لایک و کامنت فراموش نشه 

از زبان آدرین 

امروز با مرینت اونجا کار هارو کردیم و ساعت هفت شب برگشتیم خونه 

مرینت. وای عشقم امروز هلاک شدم 

آدرین. بله دیگه مگه الکی هست 

بعد رفتیم بالا و لباسامون رو عوض کردیم و اومدیم پایین روی مبل جلوی تلویزیون نشستیم 

مرینت. عشقم 

آدرین. جانم (عه عه چندشا انگار فقط خودشونن) 

مرینت. میگم بریم پاریس 

آدرین. پاریس! برای چی 

مرینت. خب دلم برای مامان بابا.. یعنی برای آبجی تنگ شده 

آدرین. باشه خوشگلم میریم نگران نباش 

بعد مربنت زد زیر گریه و ن بغلش کردم 

آدرین. ناراحت نباش دیگه عشقم همه چیز تموم شده 

مرینت اشکاشو پاک کرد و گفت. باشه باشه ولی من هرچه سریع تر می خوام برم 

آدرین. هرچی خانوم زیبام بگه باشه میریم، تو برو چند تا لباس بردار و یا نه اصلا بر ندار گوشیت رو بردار و بیا بریم 

مرینت. بریم. عشقم 

بعد پاشدیم و رفتیم بیرون، منم به راننده هواپیمام زنگ زدم و با جت شخصیم رفتیم پاریس و پیاده شدیم 

مرینت. وای هوای پاریس برج ایفل 

آدرین. واقعا خیلی زیباست 

مرینت. بدو بریم خونه ی ما 

بعد با مرینت رفتیم و خونشون رو پیدا کردیم و زنگ درو زدیم و مانیا درو وا کرد و رفتیم داخل 

مرینت گریش گرفته بود 

مرینت. آبجی دلم برات تنگ شده بود خیلی وقتا می خواستم بهت زنگ بزنم و.. ول... ولی نشد 

بعد مانیا زد توی گوش مرینت و گفت. ببند اون دهنتو مامان بابا بخاطر تو مردن به خاطر توی بی شعور فرار کردی رفتی، حتی یک بارم به ما سر نزدی و حالا اومدی میگی دلت برای من تنگ شده، من اصلا دلم برای تو نتگ نشده 

آدرین. مانیا چی میگی مگه حال اینو نمی بینی 

مانیا. تو یکی خفه شو مرینت رو با خودت بردی 

آدرین. مرینت اگه با من اومده خودش خواسته 

بعد مرینت با گریه یک جیغ کشید و باز درد ناک به گریه هاش ادامه داد منم مرینت رو بغل کردم و به مانیا گفتم. رسم خواهری کردن این نبود که اینجوری ناراحتش کنی 

و با مرینت از اونجا خارج شدیم 

آدرین. حالت خوبه 

مرینت. نه.... نه حالم خوب نیست عشقم من باعث مرگ پدر مادرم شدم 

آدرین. نه تو باعث مرگشون نشدی 

مرینت. چرا من باعث شدم و اونا الان توی این وضعیت هستن 

بعد دستام رو روی شونه های مرینت گذاشتم و روبروش وایستادم

آدرین. نو باعث هیچی نشدی باشه تو باعث نشدی 

یک ماه بعد 

توی این یک ماه تمام تلاشم رو کردم و حال مرینت رو خوب کردم الان دیگه حالش نسبتا خوبه و خب اون روز برگشتیم به لندن دوباره 

الان هم اومدیم شرکت 

آدرین. عشقم بای وام جدیدی که قراره بگیریم باید تمام چیزای شرکت و کلا پولارو بریزم توی حساب تو باشه 

مرینت. باشه ولی چه نیازی به گفتن داشت 

آدرین. آخه یک چندتا امضا باید بدی 

مرینت. خب باشه 

بعد مرینت امضا هارو داد 

و بعد از کلی کار رفتیم خونه که یهو.... 

اینم از پارتی که براتون داده بودم راستی شرط هم 

شست و شش کامنت و سی و سه لایک 

اگر سی و سه نفر لایک و کامنت بدن درسته چون نصف کامنت ها از خودمه که پاسخ شما هارو میدم😝

پس تا درودی دیگر بدرود 🫶🏻😝🤡