انتقام🔪 part 3
سلام ادامه
مرینت: با بچه ها رفتیم پارک دیدم که آدرین هم اون جا ست آخه این ایجا چی کار میکنه ؟؟؟
روی یک نیمکت نشستیم که نینو و جک گفتن که برن بستنی بیارن ما هم نظر شان را تایید کردیم با دخترا داشتیم حرف میزدیم که آدرین اومد روبه روی ما نشست که الیا گفت...
الیا: ببخشید با کسی کار داشتید ؟؟؟
ادرین: آره با یکی کار دارم .....
سوفیا: با کی ؟؟؟
ادرین: با مرینت
الیا: مرینت؟؟ مگه تو مرینت را میشناسی ؟؟؟
آدرین: از خودش بپرس ....
آلیا: مری.....
ادرین: صبر کنین بزارین من اول حرفمو به مرینت بزنم بعد شما
مرینت: آدرین از جاش بلند شد اومد سمتم گفت اگر با من میومدی کافه اون جا برایت این حرف را میزدم ولی اشکال نداره این جا میگم ...
ادرین: بیبین مرینت من خیلی وقت است که عاشق تو شدم هر جا که میرفتی دنبالت میکردم ولی دیگه تحمل دوری تورا ندارم و میخوام مال من باشی ..
مرینت: داشتم با چشای گرد شده نگاش میکردم که خودشو بیشتر خم کرد و آروم پیشونیمو بوسید ...
ادرین: خودمو خم کردم و آروم پیشونیشو بوسیدم گفتم ..
ادرین: مواظب خودت باش خرگوش کوچولو و رفتم ..
مرینت: گفت مواظب خودت باش خرگوش کوچولو بعدش رفت من همین طوری ماتم برده بود که آلیا داد زد ...
آلیا: مرینتتتتتتتتت کجاییییی دو ساعته دارم صدات میکنم این پسر کی بوددددد؟؟؟؟،
مرینت: آه آه بسه دیگه پرده گوشم پاره شد باشه بهتون تعریف میکنم ....
بعد تعریف کردن ...
سوفیا: وای وای وای پس این پسر عم دن خودشو به تو زده بود که تو برایش کمک کنی ؟؟
مرینت: نمی دونم شاید این طوری باشه
الیا: مرینت تو که میدونی بابات چقدر روت حساسه اگر بفهمه حتی دیگه نمی زاره از خونه پاتو بزاری بیرون ...
مرینت: خودم هم میدونم آلیا بابام داره یک راز بزرگی را از من مخفی میکنه .....
آدرین: خوب خوب نقشه دومم هم عملی شد حالا نوبت نقشه سوم هست 😈😈😈
خوب تمام شد
شرط پارت بعدی 10 لایک و 20 کامنت
❤️👋❤️👋❤️👋❤️👋