خون آشام زندگی من s2 p7

𝘑𝘦𝘦𝘯𝘢 · 13:14 1403/01/06

بله فک کنم منو میخواید بکشید بعد از 8 ماه انتظار من پارت دادم

از زبان مرینت؛

باورم نمیشه بعد از چند ماه بلاخره کارا رو دیدم خدایا شکر وای حا.حالم اصلا خو.خوب نیست چشمام داره سیاهی میره (افتادن زمین)

کارا: پرنس لوکا میگم شما صدایی نشنیدی ؟

لوکا: آره اتفاقا منم صدا شنیدم 

کارا : وای نه فک کنم از اتاق مرینت بود (دویدن سمت اتاق)

از زبان آدرین؛

رفته بودم طبقه بالا و توی اتاقم داشتم به عکس منو ادوارد  نگاه میکردم خدایا چقدر دلم براش تنگ شده! 

که یهو صدای جیغی از پایین شنیدم بدو بدو رفتم پایین و دیدم این صدا از اتاق مرینت میاد! 

سریع به لوکا گفتم: چه اتفاقی افتاده مرینت چیزیش شده (با داد)؟؟

لوکا گفت:مرینت غش کرده سریع باید ببریمش پیش طبیب 

سریع مرینت رو بغل گرفتم و به کالسکه چی گفتم سریع درو باز کن که دیدم لوکا داره با اخم به من نگاه میکنه بهش توجهی نکردم و سریع به راه افتادیم 

ادرین:وای دارم میسوزم چیکار کنم؟

کالسکه چی : قربان لطفا پرده رو بکشید 

از زبان لوکا؛

هاا بقلش میکنه می‌میبرش تو کالسکه پسره ی بی همه چیز!!

سریع به کارا گفتم تو اینجا بمون و من خودم با اسب دنبال اونا رفتم 

وقتی به طبیب رسیدیم آدرین سریعا مرینت رو پیشش برد 

و طبیب گفت : ما رو تنها بزارید

بعد از نیم ساعت طبیب با تعجب گفت: ق.قربان راستش یه خبری است و اون خبر اینه که.....

_____________________________________________________

موقع حساس تموم شد😂

شماحدس بزنید چه اتفاقی برای مرینت افتاده😈

برای پارت بعد 30 لایک و 30 کامنت

ت