The truth of dream
P3
تا چهار شنبه نرفتن مون مجازهههههههههه
یعنی تا 14 نمیرم مدرسههههههههههه
از ذوق پارت دادممممم
برو ادامههههههههههه
ـــــــــــــــــ
صبح روز بعد:
زبان مرینت:
امروز واقعا نقشه کشیدم حسمو به آدرین بگم
مارتین هم همین طور
استرس تمام وجودم رو گرفته بودددددددددد
یه هودی صورتی ساده با یه شلوار لی بگ ذغالی پوشیدم و مارتین هم یه هودی مشکی با شلوار مثل من پوشیده بود
راه افتادیم و به سمت برج ایفل حرکت کردیم (پیاده ان)
رفتیم اونجا و آدرینا و آدرین و بچه ها رو دیدیم
آدرین بهم سلام کرد (مثلا با لکنت سلام کرد) منم با لکنت بهش سلام کردم و به بقیه بچه ها سلام کردم
آلیا گفت: بیاین بریم بالا بستنی بگیریم (میدونم پاییزه ولی هوا سرد نی)
همه باهاش موافقت کردن و رفتیم بالا......
از زبان آدرین:
امروز با آدرینا تمرین کردیم تا حس واقعی مون رو مرینت و مارتین بگیم
واقعا استرس داشتممممممممممم
کم کمک راه افتادیم (اینا هم پیاده ان)
به برج ایفل رسیدیم همه اومده بودن به غیر از مرینت و مارتین
اومدن به هم سلام کردیم و آلیا گفت (خودتون میدونید) و ما هم موافقت کردیم و رفتیم بالا.......
از زبان نویسنده گلتون: (میخواستم خوب بشه از زبان خودم گفتم)
خلاصه رفتن بالا و همه یه بهونه ای جور اوردن و رفتن راستش آلیا نقشه کشیده بود این چهار تا تنها باشن تا راحت
باشن آدرین مرینت کنار هم نشستن و مارتین و آدرینا هم همین طور
(آهنگ عاشقونه هاتون پلی کنین مال خودمم پلیه)
آدرین و مرینت باهم: من میخوام یه چیزی بهت بگم
آدرینا و مارتین باهم: من میخوام یه چیزی بهت بگم
(اول صحنه مارتین و آدرینا رو میگم)
آدرینا: اول تو بگو
مارتین: نه اول تو بگو
آدرینا: بببااااااشههه(با لکنت مثلا) من...من
مارتین: تو چی؟(چه زد حالی زد😐)
آدرینا: من عاشقتم شاید تو دوستم نداشته باشی ولی من عاشقتم (سریع میگه سرشم پایین میندازه)
مارتین: منم دوستت دارم همش میخواستم اینو بهت بگم ولی نمیتونستم (عرررررررررررر)
و سرشو بالا میده و لبشو نزدیک میکنه و میزاره رو لبش میبوسش (عرررررررررر ترررررررررر🙂🥺🥺)( اگر بد گفتم ببخشید دیگه خودتون میفهمین)
و آدرینا هم همراهیش میکنه :)
( بریم پیش آدرین و مرینت که من سکته کنم)
مرینت: اول تو بگو
آدرین: نه لطفا اول تو بگو
مرینت: باشه (یه نفس عمیق میکشه) من عاشقتم این دو سال همش دنبالت بودم عاشقت بودم ولی نمیتونستم بگم شاید تو منو دوست نداشته باشی ولی من تا ابد عاشقتم ( قیافه منو و یگی: :)))))))))) ) (این بچمم زودی گفت و سرش رو پایین انداخت:) )
آدرین : این چه حرفیه میزنی منم تا ابد عاشقتم :)
مرینت آروم میگه: واقعا
آدرین: آره منم مثل تو هم
و سرشو بالا میاره و لباشو نزدیک و میکنه و میبوسش (عررررررررر)
بعد چند دقه از هم جدا میشن و مرینت میپره بغل آدرین ( جوری که دستاش از بالا رو بالای کمرشه و آدرین هم دست هاش دور کمرشه (اینجور بغل خیلی دوست میدارمم))
وقتی از هم جدا میشن میبینن مارتین و آدرینا هم دارن هم دیگه رو میبوسن (بله این اتفاق قبل این بود (یکم گیج کننده شد فک کنم))
وقتی از هم جدا میشن میبینن مرینت و آدرین هم هنوز یکم بغل همن و همشون ماجرا رو میفهمن
مرینت: خب دیگه همه به هم رسیدن کلاغا به هم نرسیدن (چی گفت😂)
مارتین: بله درست میفرمایید (جعر)
آدرین: بریم پایین و به همه بگیم
همه (همونایی که بالا بودن) : بریم
وقتی رفتن همه منتظرشون بودن و دستشون تو دست هم بود(ای جونم:))
وقتی بچه ها دیدن دستشون تو دست هم دیگه هست همه چی رو فهمیدن
آلیا: مبارک باشه
مرینت: چی؟
نینو(بهتون گفته بودم آلیا و نینو باهمن؟) : رابطه تون (و اشاره به دستشون میکنه)
آدرینا: عه فهمیدین پس لازم به توضیح نیست
آلیا: خب من دیگه باید برم خداحافظ همگی
و همه خداحافظی کردن و رفتن (بازم نخود نخود هرکی رود خانه خود) و آدرین و آدرینا و مرینت و مارتین موندن
آدرینا: میگم ما امروز تنهاییم مادر پدرمون رفتن.....(مثلا یه شهر فرانسه) میخوایین بیاین خونه ما
مرینت: باشه بزار زنگ بزنم مادرم اجازه بگیریم
خلاصه مرینت زنگ زد مادرش و اجازه داد و راه افتادیم
اونا باهم کل شب رو گذروندن و خوابیدن.......
تماممممممم
شرط پارت بعد: 20 لایک و 25 کامنت
لیدی دارک هم اسم شرور لیدی باگ بود...
بای کیوتی:)