Moon girl 🌙✨️p1
سلام دوستان مانیا هستم.اومدم با یک رمان جدید🙂بزن بریم
○~○~○~○~○~○~○~○~
از زبان شخصیت اصلی(ژولیت پرشیا)
بالاخره روزش رسیده بود....
بلاخره میتونستم به اون مسئولیت مهم برسم.خیلی خوشحالم.
تازه روز تولدم هم هست.امروز ۱۸ سالم میشه.خب ولی یک سوال پیش که من قراره چه مسئولیتی رو به عهده بگیرم؟ الان میرم از مامانم میپرسم.
-مامان.
+بله عزیزم.
-مسئولیت که قراره امروز به عهده بگیرم چیه؟
+تو قراره دختر ماه(Moon girl)باشی✨️🌙.
-خب.
+تو قراره به دنیای بزرگی به نام زمین بری و از اونجا ماه رو کنترل کنی. از این به بعد به فرمان تو ماه گرفتگی میشه
و ستاره به فرمان تو نورانی میشن و تاریکی ماه باعث آرامش مردم میشه و تو از آرامش مردم جون خواهی گرفت.
اما باید یادت باشه که ماه باید تورو برگزیده ی این کار ها کنه.
-😲چقدر کارش زیادهههههه🥴
+نگران نباش تو از پسش بر میای.🙂
-باشه.
+برو لباساتو بپوش و برای مراسم آماده شو.
-چ..چشم.
○~○~○~○~○~○~○~○~○~○~○~
خب حالا برم آماده بشم.یک کراپ طوسی پوشیدم روش طرح ستار و ماه بود.یک شلوار جین که پاچه هاش گشاد باشه هم پوشیدم.یک رژ زرشکی کمرنگ هم زدم. یک سایه با اکلیل های نقره ای زدم.موم رو شونه کردم و یک تل
مشکی زدم.کم کم مراسم داره شروع میشه.
○~○~○~○~○~○~○~○~○~♡
اینم از اتمام این پارت
به شرط ۵ لایک و ۵ کامنت پارت بعدی گذاشته میشه.
نکته:این رمان به فیلم میراکلس ربطی نداره🔴
داستان قراره عاشقانه باشه ولی فعلا به اون قسمت نرسیده🙂✨️🌙