bloody game❤️🖤p2

.𖥔 ݁ ୧ ‧₊˚ 𝐌𝐀𝐑𝐘𝐀𝐌🎐 ⋅ .𖥔 ݁ ୧ ‧₊˚ 𝐌𝐀𝐑𝐘𝐀𝐌🎐 ⋅ .𖥔 ݁ ୧ ‧₊˚ 𝐌𝐀𝐑𝐘𝐀𝐌🎐 ⋅ · 1402/12/15 19:56 · خواندن 2 دقیقه

بپر ادامه 

==============▪︎▪︎▪︎▪︎¤▪︎▪︎▪︎▪︎===================

مرگ تفنگی به سوی مرینت نشانه گرفت و خشاب را کشید مرینت با نگاهی وحشت زده به او چنگ میزد که ناگهان بر زمین افتاد 

"""""""""""""""""""""""""""">>>♤<<<"""""""""""""""""""""""""""""مرینت چشمانش را باز کرد در مکانی سر بسته و تاریک بود چشمانش در تاریکی چیزی را نمی‌دید ناگهان چراغی برای او روشن شد 《چی میدونی یالا حرف بزن 》مرینت با تعجب به آنها نگاه می‌کرد 《من هیچی نمیدونم شما کی هستین ؟》مرد با عصبانیت به میز ضربه زد 《که نمیدونی !باشه》مرد اره ای بر روی انگشتان مرینت گرفت《تو انگشتاشو قطع کن و تو هم پاش رو 》ناگهان نوری کوچک به سمت مرینت آمد 

•~•~•~•~•~•~•~•~•¿¿¿♡¿¿¿•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~

خاطرات مرد 

البیس کاسبر متولد اکتبر ۱۹۸۹ *۲۱ساله مدیر عامل شرکت اسلحه سازی 

(همون مرده که گف انگوشت قط کنین)

اقژال بلر  رئیس مافیای بندر فرانسه قاتل ۸ تا از مدیر های مقام بالا 

یک شب بارانی اقژال بلر در کابین قطار پانصد و سه نزدیک پل آرون تفنگی را سمت اسمیت بلر برادر ناتنی اش نشانه گرفت و آنرا به قتل رساند  گویا البیس آن شب آنجا بوده و شاهد آن صحنه فجیح بوده و اطلاعات شرکت اسلحه سازی رو هم در اختیار داشته 

###############°°°°°♧°°°°°##############

مرینت ناگهان فریاد زد 《بهتون میگم فقط فقط باید دستامو باز کنین این دوتا هم ازم دور کنین》اقژال با بی اهمیتی دستانش را باز کرد مرنیت بر روی دو پایش ایستاد تا فکری برای خودش کند مرینت شیشه شرابی را برداشت و بر سر دو نفر از آنها زد گویا آنها بیشتر از ده نفر بودند و زور ده مرده داشتند و مرینت تنها نمی‌توانست با آنها مقابله کند مرینت سراسیمه بر تمام آنها مشت زد و آنها را از پا انداخت مرینت با لگدی درب کامیون را باز کرد و به پاین پرید . مرینت با سر و صورت زخمی به دویدن ادامه داد تااینکه سوار بر روی یک موتور در حال حرکت شد و با نهایت سرعت رانندگی می کرد ادم های اقژال با سرعت میرینت را تعقیب می‌کردند ناگهان مرینت بدون اینک  بفهمد با ماشینی تصادف کرده و از دنیا رفته ...

*****************&&&&¤&&&&*******************

خب دیگه تموم شد 

امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️🖤

بای