my little princess✨ p8
بفرما ادامه مطلب لایک و کامنت فراموش نشه ❤️
--------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------
صبح از زبان میا
از خواب بیدار شدم موهامو شونه زدم و از اتاق رفتم بیرون دیدم که الکس مثل غول جلوی در اتاقم واستاده
من : چی شده ؟
الکس: هیچی فقط یه سوال دارم
من : چه سوالی ؟
الکس: آیا ساعت ۳ بعدظهر وقت بیدار شدنه ؟
با حرفش برق از سرم پرید و به سرعت به ساعت نگاه کردم و دیدم که بعله خواب موندم ای وای سلینا منو میکشه
من : چرا بیدارم نکردی ؟
الکس: هرچی صدات کردم بیدار نشدی خب منم دیدم پا نمیشی رفتم سرکار برگشتم میبینم هنوز خوابی
من : ای داد بدبخت شدم سلینا منو میکشه
به سرعت گوشیم رو روشن کردم و دیدم ۲۰ تا تماس بی پاسخ از سلینا دارم اشهدم خوندس
الکس: خسته نباشی خوابالو جان واقعا زحمت کشیدی ( درحال خندیدن)
دست توی موهام کشیدم و روی کاناپه نشستم و به سرعت به سلینا زنگ زدم
من : سلینا سلام بذار توضیح..
سلینا: اخراج
من : ولی اخه....
سلینا: حرف نباشه مارتینز اخراجی من کارمند بدقول و تنبل نمیخوام هروقت درست شدی دوباره درخواست کار بده فعلا خداحافظ ( با عصبانیت)
سلینا تلفن رو قطع کرد من مات و مبهوت به صفحه ی گوشی خیره شدم بد گندی زدم کارمو به خاطر هیچی از دست دادم
الکس: حالت خوبه ؟
من : ار..اره من اخراج شدم
الکس: متاسفم
من : نه تقصیر تو نیست تقصیر خودمه نباید به اون سفر میرفتم اگه اونجا نرفته بودم الان همچی درست بود نه کیم باهام چپ میشد نه کارم رو از دست میدادم و همچی سره جاش بود تقصیر خودمه که بچگی کردم
الکس: بیخیال یه کار که این حرفارو نداره یکی دیگه پیدا میکنی
من : امیدارم
الکس: اره بیخیالش
کمی توی گوشیم چرخیدم و چندتا پیام از کیم دیدم
کیم: سلام عزیزم امروز ساعت ۴ و نیم بیا کافه پیکس میخوام ببینمت برات خبرای جالبی دارم
ای خدا من چه گناهی کردم گیر این افتادم از روی مبل بلند شدم و کمی غذا درست کردم لباسام رو پوشیدم و حاضر شدم تا برم به اون کافه
الکس: کجا میری ؟ میخوای برسونمت ؟
من : میرم دنبال کار تنها میرم
الکس: موفق باشی
از خونه رفتم بیرون و به سمت کافه حرکت کردم بعد ۲۰ دقیقه به کافه رسیدم رفتم داخل کیمو دیدم که طبق معمول نیشش تا بنا گوشش بازه
کیم: سلام عزیزم حالت چطوره ؟
من : بدون شما خیلیم خوبم
کیم: عه چرا یعنی دلت برام تنگ نشده بود ؟
من : اونقدری که دلم برای معلم مهدکودکم تنگ شده برای تو نمیشه
کیم : زارت خب شنیدم بیکار شدی
من : تو از کجا میدونی ؟
کیم: چون خودم به رییست زنگ زدم و گفتم دیگه نمیخوای کار کنی و امروز سرکار نرفتنت رو استفأ حساب کنه
با حرفش اعصابم خیلی خورد شد ولی سعی کردم خودمو کنترل کنم
من: چرا اینکارو کردی ؟
کیم: اخه چه نیازی هست بری سرکار اینجوری بیشتر هم میتونیم باهم قرار بذاریم اتفاقا همین امشب هم به یه پارتی لوکس دعوت شدم میتونیم بریم و اونجا جشن بگیریم ولی مثل دفعه قبل دیر نکن
من : من نمیام
کیم: چرا ؟
من : چون نیمخوام وقتم رو با تو بگذرونم
کیم: پس حتما میخوای با دوست عزیزه کلاغت باشی ببین دخترجون وقتی میگم میای یعنی میای اما و اگری هم پذیرفته نیست خودتم میدونی اگه نیای چی میشه پس به نعفت هست که بیای
حرفش خیلی رو مخم رفت و با عصبانیت گفتم: نمیام عوضی چرا حرف تو مخت نمیره
( دوستان یکم کیم رو فحشش بدید)
کیم بازوم رو گرفت و محکم فشار داد و منو دنبال خودش به بیرون کافه کشید
کیم: شاید بهتر باشه یکم پیش خودم باشی تا زبونت رو کوتاه کنم دختر
با کیم مشغول راه رفتن شدیم و اون دستم رو خیلی محکم گرفته بود جوری که خون به دستم نمیرسید
من: اخ دردم گرفت یکم یواش تر
کیم: دنبالم بیا حرفم نزن
کیم منو به کوچه یه خلوتی برد و اونجا نگه ام داشت معلوم نبود ایندفعه میخواد چه بلایی سرم بیاره ترسیده بودم اما راه فراری نداشتم و کیم مدام داشت نزدیک و نزدیکتر میومد تا جایی که رسما بهم چسبید
من : ولم کن بذار برم
کیم: باشه حتما
کیم ناخونش رو توی دستم فرو برد و بیشتر بیشتر فشار میداد
من : دست از سرم بردار
کیم ناخونش رو از دستم بیرون آورد و دستم خونی شده بود و خیلی خیلی درد میکرد این عوضی چه مرگش شده دستش رو جای گلوم گذاشت داشت خفم میکرد
کیم: اخی اخی الان دیگه زبون درازی نمیکنی ادم شدی یا بازم ادامه بدم ؟ ( با لحن شیطانی)
با صدای خفه ای گفتم: بس کن
( لایک و کامنت فراموش نشه 🙃)
کیم دستش رو جای گلوم برداشت و شروع کردم به سرفه کردن نفسم بالا نمی اومد میخواستم به سرعت از اونجا دور بشم اما کیم جلوم بود
من : برو کنار
کیم: شب میبینمت عزیزم بهترین لباست رو بپوش
کیم کنار رفت و به سرعت ازش فاصله گرفتم به سمت یه داروخونه در نزدیکی اونجا رفتم و یه چسب زخم گرفتم و به زخم دستم زدم اما چیزی برای پشوندن کبودی گردنم نداشتم فقط به سرعت به سمت خونه رفتم و بدون هیچ سلامی رفتم تو اتاقم و پارچه ای روی زخم گردنم بستم تا اونو پوشش بده امیدارم تو پارتی اتفاقاتی نیوفته هرچی بیشتر میگذره بیشتر خودمو برای اینکه مشروب خوردم و خودمو به این مصبیت گرفتار کردم لعنت میکنم از اون موقع دیگه لب مشروب نزدم
الکس: میا حالت خوبه ؟ کار پیدا کردی ؟
من : خوبم ولی کاری پیدا نکردم
الکس: باشه میگم برای امشب برنامه ای داری ؟
من : اره برنامه دارم چطور
الکس: هیچی بگذریم من میرم بیرون یه کاری دارم
من : باشه
کمی بعد الکس از خونه خارج شد و منم از اتاقم رفتم بیرون و مشغول انتخاب یه لباس برای پارتی امشب شدم و بلاخره یه لباس سرخ با کفشای پاشنه کوتاه انتخاب کردم و یه کیف کوچیک که توش کمی وسلیه بذارم تقربیا نزدیک ساعت پارتی بود یه ارایش ملایم کردم و رژ قرمز زدم و از خونه رفتم بیرون
کیم کمی بعد با ماشین اومد و سوار ماشین شدم
کیم: سلام خیلی خوشگل شدی
من : سلام ممنون
کیم: آماده ای بریم ؟
من : اره
به سمت پارتی به راه افتادیم و کمی بعد به محل پارتی رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم کیم به طرز عجیبی مهربون شده بود فکرکنم سرش به جایی خورده وارد محل پارتی شدیم همه مشغول بزن برقص و خوردن مشروب و کارای عجیب غریب بودن چندنفر انقدر لباس هاشون نازک و کوتاه بود که لخت میبودن سنگین تر بودن من و کیم سره یه میز نشستیم و کیم کمی مشروب سفارش داد اما من لب نزدم
کیم: تو نمیخوری ؟
من : من غلط بکنم بخورم
کیم: صحیح است پس خودم میخورم
کیم شروع کرد به خوردن مشروب چیزی نگذشت که مست شد و شروع کرد به حرفای عجیب زدن
کیم: میدونستی من خیلی دوستت دارم
دهنش بوی الکل میداد و مست بودن از سرو روش میبارید
من : ولی من دوستت ندارم
کیم: میدونم ولی مهم اینه که تو مال منی
از سره میز بلند شدم و اما کیم دستم رو گرفت منو دوباره سره میز نشوند
کیم : کجا میری جات همینجا خوبه
من : میخوام برم یه هوایی بخورم
از سره میز بلند شدم و به سرعت رفتم کمی توی سالن راه رفتم و.........
__________________________________________
خب بچه ها امیدارم خوشتون اومده باشه ❤️
لایک و کامنت فراموش نشه خیلی بهم انرژی میده 🙂
دوستتون دارم تا درودی دیگر بدرود 😜
هرچی میخوایین به کیم بگین همه نوع توهین ازاد 😂