My forced boyfriend پارت 2

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 17:42 1402/12/04

P2

 

سلام خب بعد از سه هفته یا یه ماه می خوام پارت 2 رو بدم با اینکه نمی تونم و شاید دوباره استعفا بدم 

اگه کمه ببخشید چون واقعا نمی تونم پست بزارم در  حدی که به زور جواب کامنتا رو میدم 

سعی می کنم پارت بعد old love رو هم بدم اگه تونستم گفتم که شاید دوباره استعفا دادم و دیگه برنگشتم برای 

همین نمی تونم مثل قبل هفته ای دو سه پارت بدم هفته ای دو سه بار منظورم old love هستش که قبلا اینجوری

 می دادم الان یکم می خوام این رمان رو ببرم جلو

__________________________________________________

 

Adrien :

وقتی وارد کلاس شد همش بهش نگاه می کردم بدن خیلی 

خوبی داشت، متوجه نگاه های خیرم شد و اومد سمتم..... 

( بقیه این قسمت تو پارت یکه) 

 

از کلاس خارج شدم و رفتم تو حیاط، رفتم روی یک نیمکت نشستم 

 

وقتی کوچیک بودم مامانم ولم کرد و رفت و خب این کارش 

 

بهم ضربه بدی زد و از اون بدتر بابام حتی نذاشت یک سال 

از رفتن مامانم بگذره دوباره رفت ازدواج کرد نمی خوام بگم 

 

زن دوم بابام باهام بد رفتاری می کنه نه اون اصلا اینجوری 

 

نیست درست مثل مامانم می مونه و برام جای مامانم رو پر 

کرده، گذشته مهم نیست برام مهم الانه من زندگیمو دوست 

 

دارم با اینکه لیزا بهم میگه انقدر هوس باز نباش و دخترا رو 

 

بازی نده ولی خب دخترا اصلا برام مهم نیستن برام مثل 

سرگرمی می مونن یا بهتره بگم اسباب بازی هروقت 

 

می خوام باهاشون بازی می کنم هروقت نمی خوام ولشون 

می کنم و میرم دنبال یه اسباب بازی دیگه

 

تاحالا عاشق دختری نشدم و نمی خوامم بشم چیزی ندارن 

که جذبشون بشم 

 

فقط برای این خوبن که یه شب زیرم باشن با اینکه تا الان 

به هیچ کدوم از اون دخترا دستم نزدم 

 

بعضی وقتا دلم براشون می سوزه که کسی مثل من بهشون 

دست بزنه و بعد ولشون کنه برای همین فعلا کاری باهاشون 

 

ندارم ولی بدم نمیاد که زیرم باشن با اینکه اونا راحت بهم پا 

میدن ولی نمی خوام بدبختشون کنم 

 

از همه مهم تر چرا تا وقتی که کسی مثل مرینت می تونه یه 

شب زیرم باشه یا تا وقتی که اون هست چرا دوست 

دخترام؟ 

ولی بازم من عاشق مرینت نیستم و فقط اونو زیر خوابم میبینم 

 

لیزا : زن دوم بابای آدرین 

شرط نداره