پری دریایی من 🧜🏻♀️ p16
سلام 🌺 من اومدم با پارت جدید 🤍
خب خیلی ها گفتن که اما رو با لوکا شیپ کنم واسه همین قراره شیپشون کنم
از زبان مرینت
بقیه منو راضی کردند که به پیش پدر بریم و همگی به سمت شهر پری دریایی ها رفتیم.
نینو: اوه پسر اژنجا چقدر بزرگه و با شکوهه
آدرین: مرینت میگم کی میرسیم
مرینت: الان میرسیم
بعد از چند دقیقه رسیدیم. وقتی پدر منو دید اومد سمتمون.
تام: سلام. مرینت اینا کی هستن؟؟
اما: اینا...
که آلیا حرف اما رو قطع کرد و گفت.
آلیا: خب ما اونور دریا زندگی میکردیم
تام: مگه اونور دریا پری دریایی وجود داره
آلیا: خب نه فقط ما سه تایی هستیم چون به اونجا عادت کرده بودیم نخواستیم که بیایم اینجا ولی الان اومدیم و مرینت و اما رو دیدیم
تام: پس که اینطور خوشحال میشم اینجا بمونید؛ مرینت و اما میتونید همه جارو به ...
آدرین: خودمون رو معرفی نکردیم. من آدرین هستم و ایشون نینو هستند و اینم آلیاست
تام: خوشبختم
مرینت: خب دیگه ما بریم
تام: باشه
و بعد از اونجا دور شدیم.
از زبان آدرین
مرینت همه جارو بهمون نشون داد. اینجا فوق العاده بود.
مرینت: خب دیگه بریم
و بعد همگی رفتیم به سمت قلعه
تام: چه زود اومدین
مرینت: الان زوده؟؟تقریبا شب شده
نینو: اینجا فوق العاده ست
تام: خب بیاید اتاقاتون رو نشون بدم و بعد بریم غذا بخوریم
بعد اتاقمون زو نشون داد. اینجا خیلی عالی بود
(دو هفته بعد)
ز زبان مرینت
دو هفته ست که آدرین و آلیا و نینو اینجا هستند و منم دیروز با خبر شدم که نینو و الیا عاشق هم هستن امروز قراره یواشکی بریم به خشکی البته شب قراره بریم.
شب شده بود و همه خواب بودن رفتم در اتاق آلیا رو زدم و باهم رفتیم در اتاق آدرین و نینو و اما رو زدیم و اوناهم اومدند و رفتیم سطح آب و منم انگشتام رو حرکت دادم و دوباره اون نور سفید رو انگشتام ظاهر شدند.
مرینت: خب همه لباساشون رو آوردن
آلیا: اره
همگی یکی یکی رفتیم از آب بیرون اومدیم و لباسامون رو پوشیدیم.
از زبان آدرین
همه از آب بیرون اومده بودن و فقط من مونده بود. همه چشاشون رو بستن و منم لباسمو پوشیدم که یکی اومد سمتمون(....وارد میشود)
؟: ببینم شما کی هستید و اینجا چی کار میکنید؟
مرینت: اصلا ببینم شما اینجا چیکار میکنید؟
؟: من اینجا کاری داشتم و الانم دارم میرم خونمون
مرینت: خب ماهم اینجا کاری داریم
؟: تاحالا شما رو اینجا ندیدم تازه اومدید؟
آلیا: اره
؟: خب شما اینجا چیکار دارید؟
اما: داریم میریم یه جایی واسه موندن پیدا کنیم
؟: هوم باشه خب من لوکا هستم و شما؟
آدرین: من اریک هستم
مرینت: یه لحظه لطفا آقای اریک میشه بیان
آدرین: اومدم
مرینت: بچه ها شماهم بیاین
همگی: باشه
مرینت: ببینم چرا شما شدین اریک
آدرین: خب همه شاهزاده رو میشناسن و اگه بگم اسمم آدرینه شک میکنند
نینو: اوم منم باید بگم اسمم جکه چون همه دستیار شاهزاده رو میشناسن
مرینت: باشه
اما: ببینم ما قراره کجا رو واسه خونه پیدا کنیم؟؟
آلیا: بعدا راجبش حرف میزنیم
اما: باشه
لوکا: حرفتون تموم شد؟؟!
آلیا: اره
اما: من خودمو معرفی نکردم من اما هستم و این خواهرم مرینته
نینو: منم جک هستم
آلیا: و منم آلیا هستم
لوکا: خوشبختم
از زبان مرینت
به نظرم فکر خوبیه از این کمک بگیریم پس گفتم
مرینت: ببخشید شما جایی رو میشناسین که ما امشب رو بگذرونیم؟
لوکا: فعلا بیاید خونه ی من تا، فردا یه خونه واستون پیدا کنم
اما: ممنون
و بعد همگی رفتیم خونه ی این یارو. خونشون کوچیک بود
آلیا: ببخشید شما تنها زندگی میکنید؟
لوکا: اره
از زبان لوکا
اتاقشون رو نشون دادم.
لوکا: ببخشید اینجا فقط یه اتاق داره
آدرین: نه اشکالی نداره
لوکا: خب سه نفرتون اینجا بخوابید بقیه هم با من بیاید توی پذیرایی بخوابیم
اما: من میام
نینو: منم میام
لوکا: پس آلیا و مرینت و اریک توی این اتاق بخوابید
آدرین: باشه
و بعد در اتاق رو بستم و چند تا بالش و پتو برای جک و اما آوردم.
اما: ممنون از شما
لوکا: خواهش میکنم
نینو: حرف زدن تمومه بخوابید
اینو گفت و یهو خوابش برد چه زود خوابید
اما: شما از اینکه تنها زندگی میکنید ناراحت نیستید؟!
لوکا: چرا هستم ولی خب عادت کردم
اما: شما چجوری میخواید یک خونه ی مناسب پیدا کنید
لوکا: کنار خونه ی من یه خونه هست که خیلی هم مناسب شماست که فروشی هم هست
اما: اها پس که اینطور...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4242 کاراکتر
خب دیگه تموم شد💖
خب درمورد لوکا اون ۱۷ سالش هست یعنی از اما یه سال بزرگتره.
(برای پارت بعدی 36 کامنت و 32 لایک)
بای بای 👋🏻💝