پری دریایی من 🧜🏻‍♀️ p16

𝒜.ℛ 𝒜.ℛ 𝒜.ℛ · 1402/11/20 21:29 · خواندن 4 دقیقه

سلام 🌺 من اومدم با پارت جدید 🤍

خب خیلی ها گفتن که اما رو با لوکا شیپ کنم واسه همین قراره شیپشون کنم

از زبان مرینت

بقیه منو راضی کردند که به پیش پدر بریم و همگی به سمت شهر پری دریایی ها رفتیم. 

نینو: اوه پسر اژنجا چقدر بزرگه و با شکوهه

آدرین: مرینت میگم کی میرسیم

مرینت: الان میرسیم

بعد از چند دقیقه رسیدیم. وقتی پدر منو دید اومد سمتمون. 

تام: سلام. مرینت اینا کی هستن؟؟ 

اما: اینا... 

که آلیا حرف اما رو قطع کرد و گفت. 

آلیا: خب ما اونور دریا زندگی میکردیم

تام: مگه اونور دریا پری دریایی وجود داره

آلیا: خب نه فقط ما سه تایی هستیم چون به اونجا عادت کرده بودیم نخواستیم که بیایم اینجا ولی الان اومدیم و مرینت و اما رو دیدیم

تام: پس که اینطور خوشحال میشم اینجا بمونید؛ مرینت و اما میتونید همه جارو به ... 

آدرین: خودمون رو معرفی نکردیم. من آدرین هستم و ایشون نینو هستند و اینم آلیاست

تام: خوشبختم

مرینت: خب دیگه ما بریم

تام: باشه

و بعد از اونجا دور شدیم. 

از زبان آدرین

مرینت همه جارو بهمون نشون داد. اینجا فوق العاده بود. 

مرینت: خب دیگه بریم

و بعد همگی رفتیم به سمت قلعه  

تام: چه زود اومدین

مرینت: الان زوده؟؟تقریبا شب شده

نینو: اینجا فوق العاده ست

تام: خب بیاید اتاقاتون رو نشون بدم و بعد بریم غذا بخوریم

بعد اتاقمون زو نشون داد. اینجا خیلی عالی بود

(دو هفته بعد) 

 ز زبان مرینت

دو هفته ست که آدرین و آلیا و نینو اینجا هستند و منم دیروز با خبر شدم که نینو و الیا عاشق هم هستن امروز قراره یواشکی بریم به خشکی البته شب قراره بریم. 

شب شده بود و همه خواب بودن رفتم در اتاق آلیا رو زدم و باهم رفتیم در اتاق آدرین و نینو و اما رو زدیم و اوناهم اومدند و رفتیم سطح آب و منم انگشتام رو حرکت دادم و دوباره اون نور سفید رو انگشتام ظاهر شدند. 

مرینت: خب همه لباساشون رو آوردن

آلیا: اره

همگی یکی یکی رفتیم از آب بیرون اومدیم و لباسامون رو پوشیدیم. 

از زبان آدرین

همه از آب بیرون اومده بودن و فقط من مونده بود. همه چشاشون رو بستن و منم لباسمو پوشیدم که یکی اومد سمتمون(....وارد میشود) 

؟: ببینم شما کی هستید و اینجا چی کار میکنید؟ 

مرینت: اصلا ببینم شما اینجا چیکار میکنید؟ 

؟: من اینجا کاری داشتم و الانم دارم میرم خونمون

مرینت: خب ماهم اینجا کاری داریم

؟: تاحالا شما رو اینجا ندیدم تازه اومدید؟ 

آلیا: اره 

؟: خب شما اینجا چیکار دارید؟ 

اما: داریم میریم یه جایی واسه موندن پیدا کنیم

؟: هوم باشه خب من لوکا هستم و شما؟ 

آدرین: من اریک هستم

مرینت: یه لحظه لطفا آقای اریک میشه بیان

آدرین: اومدم

مرینت: بچه ها شماهم بیاین

همگی: باشه

مرینت: ببینم چرا شما شدین اریک

آدرین: خب همه شاهزاده رو میشناسن و اگه بگم اسمم آدرینه شک میکنند

نینو: اوم منم باید بگم اسمم جکه چون همه دستیار شاهزاده رو میشناسن

مرینت: باشه

اما: ببینم ما قراره کجا رو واسه خونه پیدا کنیم؟؟ 

آلیا: بعدا راجبش حرف میزنیم

اما: باشه

لوکا: حرفتون تموم شد؟؟! 

آلیا: اره

اما: من خودمو معرفی نکردم من اما هستم و این خواهرم مرینته

نینو: منم جک هستم

آلیا: و منم آلیا هستم

لوکا: خوشبختم

از زبان مرینت 

به نظرم فکر خوبیه از این کمک بگیریم پس گفتم

مرینت: ببخشید شما جایی رو میشناسین که ما امشب رو بگذرونیم؟ 

لوکا: فعلا بیاید خونه ی من تا، فردا یه خونه واستون پیدا کنم

اما: ممنون

و بعد همگی رفتیم خونه ی این یارو. خونشون کوچیک بود

آلیا: ببخشید شما تنها زندگی میکنید؟ 

لوکا: اره

از زبان لوکا

اتاقشون رو نشون دادم. 

لوکا: ببخشید اینجا فقط یه اتاق داره 

آدرین: نه اشکالی نداره

لوکا: خب سه نفرتون اینجا بخوابید بقیه هم با من بیاید توی پذیرایی بخوابیم 

اما: من میام 

نینو: منم میام

لوکا: پس آلیا و مرینت و اریک توی این اتاق بخوابید

آدرین: باشه

 و بعد در اتاق رو بستم و چند تا بالش و پتو برای جک و اما آوردم. 

اما: ممنون از شما

لوکا: خواهش میکنم

نینو: حرف زدن تمومه بخوابید

اینو گفت و یهو خوابش برد چه زود خوابید

اما: شما از اینکه تنها زندگی میکنید ناراحت نیستید؟! 

لوکا: چرا هستم ولی خب عادت کردم 

اما: شما چجوری میخواید یک خونه ی مناسب پیدا کنید

لوکا: کنار خونه ی من یه خونه هست که خیلی هم مناسب شماست که فروشی هم هست

اما: اها پس که اینطور... 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

4242 کاراکتر 

خب دیگه تموم شد💖

خب درمورد لوکا اون ۱۷ سالش هست یعنی از اما یه سال بزرگتره. 

(برای پارت بعدی 36 کامنت و 32 لایک) 

 

بای بای 👋🏻💝