وبلاگ لیدی باگ

سلام من بعد از دوهفته اومدم 😍😍😍😘😘😘😘

نورایا 

وقتی از خواب بیدار شدم همه ی اتفاقات دیروز به یادم اومد و وحشت کردم 

نمیدونستم که چیکار کنم پس باید فرار میکردم 

از در پشتی خارج شدم و به سمت ماشین رفتم و سوار شدم و به سمت فرودگاه رفتم 

وقتی به فرودگاه رسیدم 

خانم  بفرمایید 

نورایا  یه بلیط برای آمریکا لطفا ؟

تا من را دید تعجب کرد

خانم  صبر کنید تا خبر بدهم 

به یکی زنگ زد و بعد 

خانم  شما نمی توانید برید !

نورایا  چرا ؟

خانم  شما توسط پدرتون ممنوع الخروج شدید !

نورایا  گندش بزنن ! من میخوام با مدیریت صحبت کنم 

خانم  باشه ! از این طرف 

به مدیریت رفتم و تا مرده من را دید بهم تعظیم کرد و 

مدیریت  سلام خانم نورایا! من یکی از طرفدار شما هستم ( نورایا یک مدل معروف و نقاش حرفه ای است که طرفدار زیادی 

داره )‌

نورایا  ممنون ! میشه به کار من رسیدگی کنید ( با داد )‌

مدیریت  بله ! البته 

۱۰ دقیقه بعد 

مدیریت  ببخشید کارتون یکم طول میکشه !

نورایا  اشکال نداره .

مدیریت  میشه باهم عکس بگیریم !

نورایا  نه !

مدیریت  باشه ! قهوه میل دارید 

نورایا   بله ! شیرین باشه لطفا !

مدیریت  باشه ! آبدارچی بیا !

یکدفعه یک مرد چاق اومد و همینطوری مرد و من را نگاه کرد 

اون هم چشاش قرمز بود 

مدیریت  برای خانم محترم قهوه شیرین بیار !

بعد از حرف مرد همینطوری نگاش کرد 

مدیریت  مگه با تو نیستم 

تا این را گفت مرد گنده یه مشت به مرده زد و مرده پرت شد و به کماد ها خورد 

و من هم از شدت ترس به بیرون رفتم و دویدم 

و اون دنبالم اومد 

آنقدر دویدم که سر از جنگل در آوردم و کلبه ای را دیدم 

به داخلش رفتم و در را قفل کردم 

او من را پیدا کرد و با مشتش به در کوبید تا باز شود که یهو صدایی شنیدم 

در را باز کردم و دیدم همان مرد سیاه پوش دیروز اومده بود و زنجیر را دور گلوی مرده گذاشته بود و به درخت تکیه اش داد 

و یکدفعه او را با شمشیرش تکیه تکیه کرد و مرد به سنگی تبدیل شد و مرد برداشت و وقتی میخواست بره 

لباسش را کشیدم و گفتم 

نورایا  تو کی هستی و چرا کمکم میکنی ؟

مرد  خوب اسم من فلیکس است 

فلیکس  تمام روح این جزیره افرادی که نزدیک تو هستند را آلوده می‌کنند و به سمت تو می‌فرستند تا تو را بکشند 

نورایا  چرا ؟

فلیکس  چون تو برای اینجا خطرناک هستی ! باید از اینجا بری 

نورایا  نمیتونم برم !

فلیکس  مشکل خودته من میرم !

چرا اونا باید من را بکشند 

به سمت جاده رفتم و یک تاکسی گرفتم و سوار شدم و به ویلا رفتم و همراه بادیگارد  شام خوردم 

اصلا متوجه نشد 

تاکایو 

شرط ۲۵ کامنت 

اگر به شرط برسه شب پارت میدم 

لطفا حمایت کنید