One day you will love me again p4
ادامه
از زبون مایکلM
M:امروز مسابقه داشتیم،امیدوارم بتونیم برنده بشیم توی این مدت بچه های تیم خیلی تلاش کردن همچنین میا اونقدر تلاش کرد تا بلاخره آوردمش داخل تیم،بچه ها داشتن لباس های مسابقه رو میپوشیدن من زود تر از همشون آماده شده بودم و داشتم با ایوان زمان مسابقه تیم های مختلف رو میدیدم که یکدفعه تیم مقابلمون وارد باشگاه شد تیم مقابلمون مثل ما حرفه ایی بود و بعضی از بازیکن هاش پسر بودن و بعضی از بازیکن هاش هم دختر بودن ولی شنیده بودم که کاپیتان تیمشون یه دختر به اسم اما هستش تا به حال ندیدمش ولی امروز قراره باهاش آشنا بشم......
از زبون اما=e
e:امروز روز مسابقه بود هیجان خیلی زیادی داشتم قبل از اینکه به باشگاهی که داخل اون مسابقه برگذار میشه بریم به باشگاه خودمون رفتیم و با بچه های تیم یکم تمرین کردیم همه آماده ی مسابقه بودن بعد از تمریناتی که انجام دادیم به باشگاهی که مسابقه داخلش برگذار میشد رفتیم که تیم مقابلمون رو دیدم بازیکن هاش داشتن لباس های مسابقشون رو میپوشیدن و دو تا پسر قد بلند که لباس تیم رو پوشیده بودن داخل زمین بودن که با ورود ما به باشگاه به ما نگاه میکردن یکی از اون پسر ها کاپیتان تیم هستش و قراره که امروز باهاش آشنا بشم......
از زبون راوی:هر دو تا تیم آماده میشن و بازیکن های هر دو تیم بدنشون رو گرم میکنن قبل از اینکه بازیشون شروع بشه دو تا تیم دیگه اول بازی میکنن برای همین هر دو تیم منتظر بودن تا نوبت به اونا برسه که اما به پیش مایکل و ایوان میره تا باهاشون صحبت کنه....
از زبون مایکل=M
M:داشتم با ایوان بازی رو تماشا میکردم که یکدفعه یه دختر جوون که لباس تیم مقابلمون رو پوشیده بود اومد سمت من و ایوان اون دختر واقعا جذاب و زیبا بود چند تا پرسینگ روی هر کدوم از گوش هاش داشت و پوست سفیدی داشت و چند تا تتو هم رو دست چپش داشت و موهاش رو از پشت بسته بود فکر کنم این دختر جوون کاپیتان تیم مقابلمون هستش.......
شرط پارت بعدی
30تا کامنت و 15تا لایک