فراموشش کن p9

Pania Pania Pania · 1402/11/10 17:21 · خواندن 1 دقیقه

بلخره اومدم

ممنون بابت حمایت

Start 

سردرد داشتم یک استامینوفن از تو کیفم در آوردم رفتم سوپر

+ سلام روز بخیر اینو لطفا حساب کنید .

_ چشم یک بطری اب درسته ؟

+ بله 

_ ببخشید  حالتون خوبه ؟ 

+ ممنون خوبم 

_ رمز ؟!

+۲۳۵۴

قرص رو خوردم یکم اروم شدم 

تا خونه خیلی راه بود . نمیتونستم انقدر راه  برم رفتم رو نیمکت پارک نشستم .

دوباره صدای اس ام اس اومد 

باز هم ناشناس 《 اخی بی توان و تنها شدی ! منتظر قدم بعدی باش . 》 

اخه چرا منن ؟؟ این کیهههه 

با من چیکار دارههه 

که یهو یکی جلوم ظاهر شد لوکا بود ...

_ سلام مرینت خوبی ؟ 

+ سلام لوکا 

_ اینجا چیکار میکنی  !؟برسونمت خونه ؟

+  هیچکار اگه میشه اره یکم سرم درد میکنه ‌. 

_ حله سوار شو 

مثل همیشه مهربون بود ...

پایان 

Finish 

حمایت فراموش نشه عشقام 🔗🦋