A devil in my heart part 5
ادامه
آدرین
در حال رسیدن به کار ها بودم که صدای زنگ خوردن گوشیم حواسم پرت شد . به صفحه نمایش گوشی که نگاه کردم دیدم که نینو بود که زنگ زد ، بهترین دوستم
+ بله
_ داداش یه دختر واست تور کردم چه دختری
+ باز که شروع کردی
_ داداش برو تورش کن
+ نمیخوام
_ حداقل برو ببینش
میدونستم که دست بردار نیست
+ باشه ولی دیگه خبری نیس
_ خدافظ
و گوشی رو قطع کرد
پاریس ۱۵:۳۰ بعد از ظهر
وارد مکان قرار که شدم یه دختره رو دیدم ، مو و چشماش آبی بودن . صندلی پشت میز رو عقب میکشم و روش میشینم تا اینکه سریع شروع به صحبت کردن میکنه
+ ببینین آقای محترم من اصلا قصد ازدواج ندارم به زور هم اینجا اومدم
_ مثل همیم
+ اره جون خودت
_ من دیگه میرم
+ خدافظ