Forbidden love p62
ادامه
از زبون راوی:آدرین با اجازه دکتر ها به پیش مکس میره و مکس چشمای آبیش که دقیقا شبیه مرینت بود رو باز میکنه و میگه....
مکالمهmوA
m(باصدای بچگونه):آدرین
A:حالت خوبه مکس
m(باصدای بچگونه):آره بهترم....آدرین مامانم کجاست
A:مامانت بیرونه میخوای ببینیش
m(باصدای بچگونه):آره
A:باشه پس من میرم صداش کنم
m(باصدای بچگونه و خوشحالی):مرسی
A:خواهش میکنم کوچولو
از زبون راوی:آدرین از اتاق بیرون میره و به سمت مرینت میره بهش میگه.....
مکالمهMوA
A:مرینت
M:ب....بله
A:مکس میخواد ببینتت
M:ممنون که گفتی
A:مرینت یه سوال ازت بپرسم
M:بپرس
A:تو هنوز دوستم داری
M:چ....چی
A:هنوز مثل قبل بهم علاقه داری
M(با بغض):من توی این سال ها تلاش کردم تا فراموشت کنم اما همیشه جات توی قلبم بوده
A:مرینت بهت قول میدن تو و پسرم رو پیش خودم برگردونم.....
از زبون راوی:مرینت بعد از این حرف آدرین لبخندی میزنه و از پیش آدرین میره و به پیش مکس میره
(سه ماه بعد)
از زبون آدرین=A
A:توی این سه ماه من تمام تلاشم رو برای برگردوندن مرینت و مکس پیش خودم کردم و لیام هم خیلی بهم کمک کرد تلاش هایی که کردم بی نتیجه نبود من برای خودم و مرینت و مکس یه عمارت داخل فرانسه خریدم و به پدرم کمک کردم تا بتونه شرکتش رو پیشرفت بده و لیام رو هم پیش خودم تا آوردم تا زحماتی رو که برام کشیده جبران کنم خیلی خوشحالم که مرینت و مکس رو پیش خودم برگردوندم مرینت تمام ماجرا رو برای مکس تعریف کرد مکس از اینکه من پدر واقعیشم با خبر شده و من رو بابا صدا میکنه و من و مرینت و مکس الان در کنار هم زندگی خوبی داریم....
از زبون مرینت=M
M:باورم نمیشه دوباره برگشتم پیش عشقم واقعا از این موضوع خوشحالم..مکس از اینکه پدر واقعیش آدرینه با خبر شده و اون رو بابا صدا میکنه...من،آدرین و مکس در کنار هم زندگی خیلی خوبی داریم.... آدرین توی این مدت زحمت های زیادی برای من و مکس کشید و من واقعا ازش به خاطر این موضوع مچکرم....
از زبون راوی:مرینت داشت با مکس فیلم میدید که یکدفعه آدرین مکس رو صدا میکنه و مکس به پیش آدرین میره و میگه....
مکالمهmوA
m(باصدای بچگونه):بله بابایی
A:مکس امروز تولد مامانته نظرت چیه سوپرایزش کنیم
m(باصدای بچگونه و خوشحالی):عالیه بابایی
A:خب پس بیا باهم بریم بیرون تا برای مامانت کیک بخریم ولی به مامانت چیزی نگو باشه
m(باصدای بچگونه):باشه بابایی
از زبون آدرین=A
A:طوری که مرینت متوجه نشه که قراره منو و مکس سوپرایزش کنیم به همراه مکس بیرون رفتیم و کیک خریدیم من از قبل برای مرینت یه دستبند یاقوت خریده بودم و قرار بود امروز بهش اون رو هدیه بدم.....
خب
شرط پارت بعدی
80تا کامنت و 25تا لایک