A devil in my heart part 4
ادامه ؟
وارد دفترم که تو سالن تئاتر بود شدم . الیا رو دیدم که روی صندلیم نشسته بود و داشت اهریمن رو میخوند
کتاب رو از پیشش گرفتم و گذاشتم تو کتابخونه
+ سلام خانم
_ جدیدا به این کتاب و اتاقم زیادی علاقه مند شدی
+ میشه حداقل تا آخر اون صفحه بخونم ؟
_ بخون
اسمم روی میز خودشو نشون میداد « مدیر دوپن چنگ » . رو به الیا گفتم
_ تمرینات اون دختره چی شد ؟
+ منظورتون ماریاس خانم ؟
_ اره همون
+ تمریناش خوب پیش میره ولی جدیدا برای تمرین نمیاد
_ ما چند روز دیگه اجرا داریم اون وقت اون دختره .... اسمش چی بود ؟ برای تمرین نمیاد ؟
+ ماریا خانم ، نه چون تمریناتش رو نگاه نمیندازین نیومد
_ بهش زنگ بزن و بگو بیاد سر تمرینش یه سری نور ها باید اوکی شن
+ چشم خانم
_ کتاب رو بده به من و برو
+ بازم میتونم بخونم ؟
_ نه ، بده کتابو
+ بفرمایین ، فقط قبلش اسناد های روی میز رو امضا کنید
به میز که نگاهی انداختم گفتم
_ کدومشون ؟
+ همشون
_ خودت که میدونی از امضا کردن بدم میاد
بی سر و صدا بهم نگاهی کرد . وقتی همشون رو امضا کردم گذاشتم تو کمد و بدون نگاه کردن بهش گفتم میتونی بری
صدای ورق زدن شنیدم ، نگاهی که بهش انداختم دیدم اون کتابه دوباره دستشه
از دستش گرفتم
_ گفتم میتونی بری
+ چشم
با سرعت زیاد از اتاق بیرون رفت . نمیدونم این کتاب چی داره که انقد بهش علاقه منده