Love at first sight fasl 3 PART 10
😘😘😘
صبح
مرینت
از روی تخت بلند شدم و به آشپزخونه رفتم و به دیشب فکر کردم
وای من دیشب چیکار کردم نباید زیاد شراب میخوردم
اگه آدرین بیدار بشه و بیاد من جلوش از خجالت آب میشم
۱۰ دقیقه بعد
آدرین
با بوی خوبی از خواب بلند شدم و دیدم مرینت داره صبحانه حاضر میکنه به سمتش رفتم و از پشت بغلش کردم
مرینت آدرین داری چیکار میکنی ؟
آدرین خب من زن آینده ام رو بغل کردم
مرینت حالا از الان برای خودت خیال بافی نکن
آدرین باشه
مرینت بیا صبحانه حاضره
آدرین باشه
سر میز نشستیم و صبحانه خوردیم
من بعد از سیر شدن به مرینت نگاه کردم و به فکر فرو رفتم
بعد از کارهای دیروزش و خوشگل بودنش دیگه نمیتونم ازش چشم بردارم حتی توی شرکت وای
مرینت چرا به من نگاه میکنی ؟
آدرین میتونم دو تا دلیل بیارم !
مرینت اولی ؟
آدرین خیلی خوشگلی !
مرینت دومی ؟
آدرین بخاطر کارهای دیروزت !
مرینت یه نون گذاشت توی دهنم و
مرینت دیگه درباره دیروز حرف نزن
بچه ها شما مگه نگفتید یه رمان دیگه بزارم پس چرا برای اون یکی کامنت نمیزارید
شرط ۴۰ کامنت