Love at first sight fasl 3 PART 10

Setayesh Setayesh Setayesh · 1402/10/29 22:42 · خواندن 1 دقیقه

😘😘😘

صبح 

مرینت  

از روی تخت بلند شدم و به آشپزخونه رفتم و به دیشب فکر کردم 

وای من دیشب چیکار کردم نباید زیاد شراب میخوردم 

اگه آدرین بیدار بشه و بیاد من جلوش از خجالت آب میشم 

۱۰ دقیقه بعد 

آدرین 

با بوی خوبی از خواب بلند شدم و دیدم مرینت داره صبحانه حاضر میکنه به سمتش رفتم و از پشت بغلش کردم 

مرینت  آدرین داری چیکار میکنی ؟

آدرین  خب من زن آینده ام رو بغل کردم 

مرینت  حالا از الان برای خودت خیال بافی نکن 

آدرین  باشه 

مرینت بیا صبحانه حاضره 

آدرین  باشه 

سر میز نشستیم و صبحانه خوردیم 

من بعد از سیر شدن به مرینت نگاه کردم و به فکر فرو رفتم

بعد از کارهای دیروزش و خوشگل بودنش دیگه نمیتونم ازش چشم بردارم حتی توی شرکت وای 

مرینت  چرا به من نگاه میکنی ؟

آدرین  میتونم دو تا دلیل بیارم !

مرینت  اولی ؟

آدرین  خیلی خوشگلی !

مرینت  دومی ؟

آدرین  بخاطر کارهای دیروزت !

مرینت یه نون گذاشت توی دهنم و 

مرینت  دیگه درباره دیروز حرف نزن 


بچه ها شما مگه نگفتید یه رمان دیگه بزارم پس چرا برای اون یکی کامنت نمیزارید 

شرط  ۴۰ کامنت