Love Island PART 1
سلام اینم پارت اول ! اگر خوشتون اومد لطفا لایک کنید و کامنت بزارید ممنونم
نورایا
به جزیره رسیدیم من و بادیگارد به سمت پارکینگ فرودگاه رفتیم که ناگهان خبرنگار ها دور ما جمع شدند
بادیگارد خانم لطفا شما به سمت ماشین بروید من جلوی خبرنگار ها را میگیرم
بادیگارد کلید ماشین را به من داد و من به پارکینگ رفتم که ناگهان دختری با لباس عروس داشت به من نگاه میکرد
چشمان او قرمز بود و لباسش خونی و صورتش جوری بود که انگار روح شیطانی تسخیرش کرده
بعد از ۱ دقیقه او با سرعت زیاد به طرف من آمد و من جیغ کشیدم و فرار کردم
من هر جا قائم میشدم اون من را پیدا میکرد
که ناگهان کامیون باری را دیدم که درش باز بود سریع به سمت آن رفتم و در را بستم
بعد از چند دقیقه اون کامیون را سوراخ کرد و سعی کرد که به داخل بیاید که ناگهان مردی سیاه پوش با شمشیر به آو حمله کرد و
آن زن را کشت و بعد از مردن جسد او به سنگی درخشان تبدیل شد
اون مرد سنگ را برداشت و رفت . نتونستم چهره مرد را ببینم
با تمام ترسم این ور و آن ور را نگاه کردم دیگه هیچکس نبود نکنه دادم خواب میبینم
اصلا چیزی را که دیدم باور نمیکردم . به سمت ماشین رفتم بادیگارد اونجا بود
بادیگارد کجا بودید خانم ؟
نمیتونستم بهش بگم چه اتفاقی افتاده شاید باور نمیکرد پس سوار ماشین شدم و به ویلا رفتیم
وسایلم را توی کماد گذاشتم و به تختم رفت تا بعد از سختی ها استراحت کنم
ایتالیا ( تاکایو یک کشیش است و در ساختمانی در ایتالیا با بقیه کشیش ها است )
یکی از کشیش ها
به زبان ایتالیایی
به اتاق پیشگویی رفتم انگار یکی از برگه های پیشگویی ها در حال خشک شدن بود
سریع یک کشیش را صدا زدم و گفتم
کشیش بزرگ سریع کشیش تاکایو را صدا بزن و بگو بیاد
کشیش چشم
تاکایو
توی اتاق در حال آماده کردن وسایل هایم بودم تا زنی که توسط روح شیطانی تسخیر شده بود را
نجات بدم . شمع ها را روشن کردم . اون زن را به تخت بستم . اون خیلی حرف میزد پس هدفون ام
را روی گوشم گذاشتم و آهنگ را پلی کردم
زن تو مامان و بابا نداری درسته ؟ میدونی چرا ! چون مامان و بابات یک کثافت بودن !
تاکایو .......
زن لطفا آزادم کن اینجا خیلی تاریکه ! گفتم آزادم کن! ( با داد )
هدفون را برداشتم و
تاکایو چی ؟ فقط یک لحظه صبر کن و بعد آزادت میکنم ! اول بزار از این وسیله شروع کنم
وسیله را برداشتم و آن را روی بدن زن گذاشتم و از آن دود بلند شد
زن نه ! نه !
اسپری آب مقدس را برداشتم و روی زن اسپری کردم که از دهن زن خون اومد بیرون و بعد در اتاق باز شد
کشیش پدر تاکایو کشیش بزرک کارتون داره
و بعد زن صورتش رو بالا آورد و کشیش ترسید و من هم برای آروم کردنش
رفتم سمتش و هدفونم را روی گوشش گذاشتم و
تاکایو نگران نباش فقط یک لحظه صبر کن
روی تخت ایستادم و دوباره روی آن آب مقدس ریختم و دعای مخصوص را خواندم و بعد پیش کشیش بزرگ رفتم و
او به من عکس پیشگویی را نشان داد و
تاکایو این یعنی چی ؟
کشیش بزرگ خب توی این پیشگویی ما دختری را میبینیم که دنیا را نجات داده با قدرت الاهی اش
تاکایو ولی چرا کاغذ داره خشک میشه؟
پدر چون اون دختر به این جزیره برگشته
پدر اما همین دختر در زندگی قبلیش می خواست جزیره را نجات بده اما دیو هوس نذاشت و آن دختر را کشت پس
ماموریت تو آینه تا به جزیره بری و بهش بگی باید چیکار کنه و باید ازش در برابر دیو هوس محافظت کنی
پدر تاکایو من بهت ایمان دارم
تاکایو ممنونم ، آمین
کشیش بزرگ آمین
نورایا
5000 کارکتر
خوب امیدوارم خوشتون بیاد
این یه پارت بود اگه دوست داشتید توی کامنت ها بگید که ادامه بدم
شرط ۳۰ کامنت