Around the World in Eighty Days p3

William William William · 1402/10/22 00:55 · خواندن 2 دقیقه

🙂🙂

 

در باشگاه فاگ طبق معمول با دوستانش آقای استوارت و آقای رالف نشسته بود. استوارت یک مهندس بود و رالف در بانک انگلستان کار می کرد. آنها در مورد مقاله روزنامه صحبت کردند. رالف بانکدار گفت: "آنها به زودی آن دزد جنتلمن را خواهند گرفت." با قطار و کشتی، پلیس های امروزی می توانند سریع سفر کنند!

استوارت، مهندس گفت: «اما دزدها این روزها نیز می توانند سریع سفر کنند.

فاگ گفت: امروز می توانید در هشتاد روز به دور دنیا سفر کنید. اینجا در تایمز می گوید!

روی کاغذ شاید، اما قطارها تصادف می‌کنند، کشتی‌ها از آب و هوای بد عبور می‌کنند، و برنامه‌ها اشتباه می‌شوند. استوارت گفت: تو در هشتاد روز نتوانستی این کار را انجام دهی.

اگر مراقب زمان باشید، فاگ فریاد زد: بله، می توانید. من می توانستم آن را انجام دهم.

واقعا؟ استوارت پاسخ داد. ببین، اگر بتوانی به دور دنیا بروی و هشتاد روز دیگر به اینجا برگردی، 20000 پوند به تو می‌دهم.

'خیلی خوب! بهت نشون میدم. فاگ پاسخ داد: امشب می روم و در 21 دسامبر برمی گردم. او به استوارت گفت: "و اگر نتوانم این کار را انجام دهم، 20000 پوند به شما می دهم."

قطار به مقصد فرانسه ساعت ربع به نه عصر همان روز حرکت می کرد. فاگ دقیقا ساعت هشت به خانه رسید. پاسپارتو از اینکه او را خیلی زود در خانه دید بسیار متعجب شد.

آقای فاگ، در این زمان اینجا چه کار می کنید؟ فکر کردم نصف شب به خانه می آیی.

'میدانم. فاگ پاسخ داد: امشب به فرانسه می رویم. ما هشتاد روز دیگر به دور دنیا می رویم!

'وای نه! نه بیشتر مسافرت من یک کار آرام می خواستم! فکر کرد پاسپارتو. اما در مورد چمدان ما چطور؟ او گریه.

ما فقط یک جعبه کوچک با چند پیراهن و جوراب در آن خواهیم گرفت. بعداً می‌توانیم چیزهای بیشتری بخریم.

فاگ برای این سفر 20000 پوند نیز در کیف مسافرتی خود گذاشت. او 20000 پوند بیشتر در بانک داشت تا اگر دیر به خانه می رسید به استوارت پرداخت می کرد

²¹³³کاراکتر

فعلا

شبتون خوش