old love پارت 41

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/10/20 22:14 · خواندن 2 دقیقه

P41 

 

Adrien :

 

خودمو ازش جدا کردم و بعد از روی تخت بلند شدم حس تشنگی داشتم از پله ها اومدم پایین و به آشپزخونه رفتم

 

آریما تو اتاقش بود و صدای سشوار از اتاقش می یومد 

در یخچال رو باز کردم دستم رو به سمت شیشه آب بردم ولی بعد ویسکی نظرم رو جلب کرد 

 

ویسکی رو دراوردم دلیل کارم رو نمی دونستم کل شیشه رو یهو خوردم 

بعد چند دقیقه حالم بد شد نمی دونستم دارم چیکار 

می کنم به سمت اتاقی رفتم که مرینت توش بود 

 

Marinette :

 

بعد از اینکه آدرین از اتاق رفت بیرون به اتاقی رفتم که قبلا 

مال من بودم به وسایلی که قبلا ازشون استفاده می کردم نگاه کردم

 

بعد از چند دقیقه یهو یکی از پشت بغلم کرد از بوی 

ادکلنش می تونستم بفهمم آدرینه

همونطوری که از پشت بغلم کرده بود عقب رفتش تا جایی 

 

که رسید به تخت بعد از اینکه رسید به تخت جفتمونو 

باهم پرت کرد رو تخت با کمر روی آدرین بودم و اون زیرم 

بود با یه حرکت جاهامون رو عوض کرد 

 

از رفتارش می شد فهمید که مسته ، بدون هیچ مقدمه ای 

لباش رو روی لبام گذاشت وحشیانه لبام رو مک می زد 

 

تصمیم گرفتم همراهیش کنم درست مثل خودش شروع 

 

کردم به مک زدن لباش ، بعد از اینکه لباش رو از روی لبام برداشت به لباسم نگاه کوتاهی انداخت 

 

آروم شروع به باز کردن دکمه های لباسم کرد مجبورم کرد که لباس هاشو درارم 

 

بعد از اینکه لباسامون رو کامل دراوردیم بدون اینکه کار دیگه ای کنه  واردم کرد............( بیشتر از این چیزی نمیگم بخاطر قوانین وب) 

سریع از جام بلند شدم و لباسامو پوشیدم صورتم سرخ بود تنم می لرزید دلم درد می کرد

 

از اتاق اومدم بیرون و رفتم حموم هنوز باورم نمی شد که همچین کاری کردم یعنی الان به ویکتور خیانت کردم؟ 

 

یعنی الان مال آدرینم؟ اگه ازش بچه دار بشم اون موقع باید چیکار کنم ؟ 

100 کامنت 51 لایک

اگه می خواین شرط زود کامل شه هر پنج کامنتتون رو بدین