✨P4 my little princess
سلام بچه ها نمیدونم چرا میخوام پارت بدم برو ادامه که سورپرایز برات دارم 😈
__________________________________________
و کمی بعد خوابم برد
__________________________________________
از زبان الکس
از آتاقم رفتم بیرون و دیدم میا روی مبل خوابش برده
یه پتو روش کشیدم و رفتم تو آشپزخونه یکم قهوه خوردم گوشیم رو برداشتم و دیدم داداشم پیام داده
کایو: سلام
من : سلام کاری داری ؟
کایو: اره میخواستم بگم منو واریان...
من : خب ادامه نده جوابم منفیه
کایو : نخیر گوش کن میخواستم بگم میخواییم بریم مهمونی توهم میای یا نه ؟ ساعت ۶
من : نه
کایو: نه و نگمه باید بیای
من : چرا ؟
کایو: چون من داداشه بزرگترت هستم و باید به حرفم گوش کنی
من : زرشک
کایو: بیا
من : باشه بابا کَنه
کایو: خودتی صدای چیه میاد ؟
من : هیچی
کایو: راستی میتونی همخونه آیتم بیاری
من : خیلی پفیوزی
کایو: برای خودم نه برای واریان میخوام
من : واریان ؟ عمرا اون گله گاوی تر از این حرفاست
کایو: تو بیارش واریان با من
من : نه نمیشه
کایو: چرا میخوای تک خوری کنی ؟
من : لا آله الله من چیکار کنم از دسته تو اخه میگم نه یعنی نه اصلأ بعدا زنگ بزن خودت ببین میگه نه
کایو: واقعا زنگ بزنم ؟
من : آره ولی بعدا فعلا باید برم
کایو: خداگافظ چیز حافظ
گوشی رو خاموش کردم و رفتن سراغه حساب کتاب های مونده ای که داشتم و در میانه ورقه ها غرق شدم
_________________________________________
چند ساعت بعد
از زبان الکس
مشغوله کار بودم که گوشیم زنگ خورد
کایو: سلامی دوباره
من : سلامو کوفت
کایو: گوشی رو بده به همخونه ایت
من : اوکی
صدای گوشیم رو رفتم تو حال و دیدم میا از خواب بلند شده و داره تو اشپرخونه چیزی درست میکنه رفتم پیشش
من: سلام
میا: سلام چیزی شده ؟
من : این داداشه خره من نمیفهمه تو نمیخوای بیای مهمونی میگه باید از زبونه خودش بشنوم
میا: صحیح
صدای گوشی رو باز کردم
کایو : سلام
میا: سلام
کایو: میتونی با این داداشه ما بیای مهمونی ؟ لطفا جانه جدت
میا: نه
کایو: خو چرا ؟
میا: نمیخوام
من : بفرما بیلاخ شدی وقتی میگم نه یعنی نه
کایو: در افق محو میشویم
یهو دیدم تلفن رو قطع کرد
میا : واقعا در افق محو شد ( با خنده )
من: اره
میا: ولی تو باید بری مهمونی
من : چرا ؟
میا: چونکه من میگم
من : چرا باید به حرفه یه گوجه گوش بدم ؟
میا : انقدر بهونه نیار باید بری همین که گفتم
حالا هم برو تو اتاقت به کارای زشتت فکر کن
من : وات ؟
میا: هیچی گفتم برو مهمونی
من : عمرا اصلا ابدا
میا: چرا ؟
من : نمیخوام داداشم همیشه تو مهمونی ها زیادی میخوره و ابرو ریزی میکنه دیگه عمرا باهاش برم مهمونی
میا: پس فقط خونه نباش
من : چرا ؟
میا: خونه نباش دیگه چقدر سوال میپرسی
من : هستم راستی من ناهار نخوردم ( با خنده)
میا: ای کارد بخوره به اون شکمت کلاغ انقدر گشنه ؟
من : گوجه آنقدر زبون دراز ؟
هردو همزبان گفتیم: ساکت شو دیگه ( کفری)
و رفتیم به اتاق هامون اما من چون گشنم بود رفتم و یکم نودل برای خودم درست کردم و خوردم
یهو دیدم میا از اتاقش اومد بیرون و رفت سره یخچال و دنباله چیزی میگشت
میا: همه یخچال رو جارو کردی کله غازی ؟
من : نخیرم من فقط یه بسته نودل خوردم
میا: من میخواستم اونو بندازم دور چرا خوردیش احمق
من : مگه چی شده ؟
میا: فاسد شده بود تو چطور خوردیش
من : نمیدونم
حس کردم دلم شروع کرد به پیچیدن و انگار روده و معده ام تبدیل شد به قطار سریع و سیر
من: اخ دلم چقدر درد میکنه
میا: ای وای
حالت تهوع بدی بهم دست داد و رفتم دستشویی و هرچی خوردم پس دادم ای لعنت به هرچی نودله
کمی بعد از دستشویی رفتم بیرون و نشستم روی مبل
میا: حالت خوبه ؟ ( با ترس و نگرانی)
من : اره بابا لازم نیست نگران باشی
میا: شرمنده دفعه بعد حتما حواسم هست چیزه فاسد تو یخچال نباشه
من : ممنون
ساعت رو نگاه کردم ۱۷:۳۰ بود رفتم به اتاقم و یه لباس برای مهمونی بپوشم یه لباس از کمدم برداشتم و پوشیدم و میخواستم از برم بیرون که میا جلوی در سبز شد
من: چیه ؟
میا: هیچی میخواستم بگم خداحافظ
من : خداحافظ
دره خونه رو باز کردم و رفتم بیرون تا از خونه رفتم بیرون دیدم کیم از آسانسور اومد بیرون و داشت به سمته من میومد رفتم سمتش و جلوشو گرفتم
من : داری کجا میری برا خودت ؟
کیم: هرجایی به تو ربطی داره برو کنار
من : بیخیال آنقدر مسخره بازی در نیار برو اگه اومدی میا رو ببینی هیچ علاقه ای به دیدنت نداره
کیم: خفه شو تو چیکاره اونی که انقدر براش مهمی ؟
چیکار براش کردی ؟ اصلا چرا وجود داری ؟
من : نمیدونم میخوای یه شرط ببندیم
کیم : چیه ؟
من : من یه کاری میکنم اگه نترسیدی برو ولی اگه ترسیدی گورتو گم میکنی
کیم: قبول میکنم ولی من خیلی دیر میترسم
من : کاری که من میکنم همه رو میترسونه ( با لحن شیطانی)
رفتم سمتش و چسبودنمش به دیوار
کیم: داری چه غلطی میکنی ؟
صورتم رو به سمتش بردم انگار میخوام ببوسمش
من : به نظر لبای خیلی خوبی داری ( با لحن شیطانی)
دیدم کیم شروع کرد به جیغ داد کردن معلوم بود شاشیده به خودش
کیم: گمشو عوضی ی همجنسگرا از من دورشو
( ترسیده)
ازش دور شدم و شروع کردم به خندیدن خیلی کیف داد
من : باید قیافتو میدیدی پسر عالی بودی ( درحال خندیدن)
کیم: کوفت
من : خب شرطو باختی حالا گمشو
کیم: ای تف بهت الکس
من : ولی من که عاشقتم عزیزم
کیم: فرارررررررررر من دیگه سمته این خونه نمیام
و شروع کرد به دویدن از پله ها فرار کرد
دیدم میا تمام مدت داشت از لای در مارو نگاه میکرد
رفتم سمتش لپ هاش گل انداخته
من : چی شده ؟
میا: بی شعور این چه کاری بود
من : شرمنده ولی خوب ترسیدا
میا: کره بز از ترس مُردم دسته در
من : عب نداره برای شماهم یه ورژن ازش دارم
میا: اگه اجراش کنی اشهدت رو خوندی
من : نخوندم اجرا هم میکنم ولی بعدا فعلا دیرم شده
میا: پس برو دیگه
من : ولی قبلش باید یه کاری بکنم
بوسه ای روی گونه ی میا زدم و قبله اینکه شروع کنه فحش دادن رفتم پایین و سواره ماشینم شدم
و به سمته مهمونی راه افتادم...
_________________________________________
#برای_زحمات_نویسندگان_ارزش_قائل_شویم
خوب بچهها امیدوارم خوشتون اومده باشه لایک و کامنت فراموش نشه تا درود دیگر بدرود😜❤️