old love پارت 40

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/10/18 10:10 · خواندن 2 دقیقه

P40

 

Marinette :

 

بعد از تموم شدن حرفاش دستاش رو روی کل بدنم کشید 

از اینکه آدرین لمسم کنه هیچوقت نترسیدم حتی اگه 

 

همین الان بهم تجاوز کنه واکنشی نشون نمیدم این حس 

رو فقط به آدرین دارم به کَس دیگه ای همچین حسی 

ندارم و دوست ندارم کسی بجز آدرین بهم دست بزنه

 

ولی چرا به آدرین همچین حسی دارم؟ من که دیگه 

عاشقش نیستم ولی نه نمی تونم زود تصمیم بگیرم من 

هنوز بهش حس دارم انگار وقتی که دوباره دیدمش حسم بهش برگشته 

 

آدرین خیلی خودشو بهم نزدیک کرده بود و همش بدنمو لمس می کرد حتی به جاهایی که نباید دست بزنه هم دست می زد 

Adrien : 

هیچ حرفی نمی زد فکر می کردم با لمس کردنش حداقل 

یه چیزی بگه ولی هیچ واکنشی نشون نمی داد

وقتی دیدم هیچ واکنشی نشون نمیده بغلش کردم و گذاشتمش روی تختم 

 

به تخت تکیه دادم مرینت رو بین باهام گذاشتم دستم رو 

روی سرش گذاشتم و سرش رو هول دادم روی سینم سرش روی سینم بود

 

موهاش بوی خیلی خوبی می داد آروم موهاشو نوازش 

می کردم ولی مرینت هیچ واکنشی نشون نمی داد هیچ 

حرفی نمی زد و هرکاری که می‌خواستم رو انجام می داد 

 

ولی واسه چی ؟ چرا می ذاشت بهش دست بزنم الان باید خوشحال باشم یا ناراحت؟ معلومه باید خوشحال باشم 

 

آدرین :« چرا حرف نمی زنی؟ یعنی اگه الان پردت رو بزنم 

بازم واکنشی نشون نمیدی؟ می دونی که یکاری رو بخوام 

بکنم می کنم پس اگه الان پردت رو زدم تعجب نکن اگه 

باهام حرف نزنی زنت می کنم یعنی بازم نمی خوای چیزی بگی ؟ »

مرینت تکون ریزی خورد ولی بازم هیچ حرفی نزد یعنی واقعا با اینکه زنش کنم مشکلی نداره؟ 

 

کمپین _ خودکشی _ با _ قیچی#

کمپین _ زدن _ انگشت _ با _ قیچی#

۵ ماه تا یه سالگیم یعنی پنج ماه دیگه از اینکه اینجام یه سال می گذره

۱۰۰ کامنت ۵۰ لایک