رمان پری دریایی من 🧜🏻‍♀️ p1

𝒜.ℛ 𝒜.ℛ 𝒜.ℛ · 1402/10/16 17:59 · خواندن 2 دقیقه

💜💜💜

 

از زبان مرینت

بلند شدم و موهامو شونه کردم و بعد از خ. ردن صبحانه رفتم به سطح دریا. بازم وسایل آدما اونجا بود. از اونا متنفرم. وسایل رو جمع کردم و سرم رو بیرون آوردم و اونارو پرت کردم به بیرون از آب. میخواستم برگردم که به یه چیزی گیر کردم. 

از زبان آدرین

دوباره رفته بودیم به دریا. با چیزی که دیدم واقعا تعجب کردم چند تا زباله و وسیله از آب پرت شدن بیرون. یعنی کی این هارو انداخت بیرون خودشون که نمیتونن بیرون بیان. 

داشتم دریا رو تماشا میکردم و سربازای قصر داشتن ماهی میگرفتند که یکی از اونا گفت

؟ قربان یه چیز بزرگی گرفتیم 

آدرین: چیه

! الان از آب میاریم بیرون 

وقتی اونو دیدم واقعا باورم نمیشد ی..ک...پری دریایی

؟ اون یه پری دریاییه. واقعا پری دریایی ها وجود داره

ـ باهاش چیکار کنیم قربان

که اون پری دریایی گفت

. خب معلومه باید بزارید برم 

ـ چه زیباست 

. هی اصلا شنیدید چی گفتم آدمیزاد

آدرین: اسمت چیه 

. مرینت، حالا بزار برم 

؟ چرا بزاریم بری

مرینت: ازتون متنفرم

آدرین: اونوقت چرا

مرینت: شما میخواید منو بکشید درست همون کاری که با مادرم کردید

آدرین: مادرت؟ 

مرینت: اره شما اونو گرفتید و کشتید

دیدم داشت اشک تو چشاش جمع میشد واقعا دلم براش سوخت. اونم درست مثل من بود 

یعنی بزارم بره؟ نه فعلا باید ببریمش قصر. 

آدرین: از تور دربیارید و بزارید تو کشتی ولی روش یه چیزی بکشید که کسی اونو نبینه

ـ چشم

از تور در آوردنش و گذاشتنش تو کشتی

مرینت: هی حداقل منو بزارید تو آب اگه بیشتر از یه دقیقه تو اینجا بمونم میمیرم

آدرین: توی اون بشکه های چوبی آب بریزید و پری دریایی رو بزارید توش

مرینت: اینجا چه قدر تَنگه اصلا خوشم نیومد 

آدرین: چیز دیگه ای نبود 

مرینت: دریا از اینجا بهتره 

از کشتی اومدیم بیرون و سربازا بشکه رو آورد پایین

آدرین: روی بشکه رو با یه پارچه بپوشونید تا کسی اونو نبینه. 

وارد قصر شدیم همه دوست داشتند بدونن داخل اون چیه 

آدرین: بیارینش تو اتاق من

بشکه رو تو اتاق من گذاشتند و رفتند 

مرینت: میشه منو ببرید به یه جای بهتر. 

آدرین: من فکر میکردم پری دریایی ها وقتی بیان خشکی مثل آدما پا در میارن

مرینت: شما انسان ها چه شایعه هایی از ما میسازید. البته پری دریایی مادر میتونه کاری کنه که وقتی بیایم خشکی پا دربیاریم. 

آدرین: مگه مادرت نمرده

مرینت: من گفتم پری دریایی مادر، نگفتم مادرم

آدرین: حالا اون پری دریایی مادر کی هست؟ 

مرینت:.....

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

2478 کاراکتر

اینم از پارت اول امیدوارم خوشتون اومده باشه💙❤

 

لایک و کامنت فراموش نشه 💛🌹

 

بای👋🏻👋🏻