Forbidden love p50
.....
از زبون مرینت=M
M:از اتاقمون بیرون اومدم و رفتم داخل آشپزخونه و پیش فیلیکس نشستم که فیلیکس گفت....
مکالمهFوM
F:کوچولومون توی این یک ماه خیلی بزرگ شده
M:آره
F:مرینت تو دوست داری بچمون دختر باشه یا پسر
M:برام فرقی نداره مهم اینه که سالم باشه همین
F:آره راست میگی...نظرت چیه بریم فروشگاه
M:باشه بریم
F:خب پس برو آماده شو من جلوی در منتظرتم
M:باشه........
از زبون آدرین=A
A:میخوام شرکت پدرم رو گسترش بدم و داخل لندن هم یه شرکت بسازم با چند تا از دوست های پدرم داخل لندن صحبت کردم اونا قبول کردن تا کمکم کنن از امروز قراره کارمون رو شروع کنیم امیدوارم کارامون به خوبی پیش بره .....
از زبون مرینت=M
M:به سمت اتاقمون رفتم و آماده شدم یه شلوار بگ مشکی با یه کراپ سفید پوشیدم و آرایش ملیحی کردم و رژ صورتی روی لبام زدم و کفش های سفیدم رو پوشیدم و موهام رو دور گردنم انداختم و ساعت هوشمندم که دسته مشکی داشت رو پوشیدم...خیلی خوشگل شده بودم از اتاقمون بیرون اومدم و آروم آروم از پله ها پایین رفتم و سوار ماشینمون شدم و به سمت فروشگاه رفتیم و خرید کردیم بعدش هم به سمت چند تا از پاساژ های معروف فرانسه رفتیم.....هوا دیگه داشت تاریک میشد که به خونمون برگشتیم......
از زبون فیلیکس=F
F:به همراه مرینت به فروشگاه رفتیم و بعد از اونجا به چند تا از پاساژ های معروف فرانسه رفتیم هوا دیگه داشت تاریک میشد که به خونه برگشتیم امروز روز خوبی برای من و مرینت بود امیدوارم به مرینت خوش گذشته باشه و آدرین رو فراموش کرده باشه..........
سه ماه بعد
(توی این سه ماه اتفاق خاصی نمی افته)
......
خب
شرط پارت بعدی
70تا کامنت و 25تا لایک