Forbidden love p47

𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 · 1402/10/11 22:35 · خواندن 3 دقیقه

....

از زبون مرینت=M

M:دست آدرین رو گرفتم و آروم اشک می‌ریختم و اشک هام روی دستش می‌افتاد،اشک هام رو پاک کردم و گفتم:خیلی دلم برات تنگ شده دلم برای شوخیات،خنده هات دلم برای گذشتمون تنگ شده ای کاش بتونیم به گذشته برگردیم....آدرین لطفا من رو فراموش کن میدونم سخته اما باور کن برای منم سخته...سخته که بخوام فراموشت کنم...آدرین من اگر میخوام فراموشت کنم به خطر اینه که تو خوشبخت بشی و فیلیکس نتونه بهت آسیبی بزنه اما اینو بدون حتی اگر فراموشت هم کنم همیشه جات داخل اعماق قلب من میمونه تا ابد...امیدوارم که زود تر حالت خوب بشه...من دیگه باید برم خداحافظ عزیزم......

از زبون لیام=L

L:مرینت داخل اتاق آدرین رفت و وقتی که بیرون اومد یکم چشم هاش قرمز شده بود مشخص بود که گریه کرده از خانم و آقای آگرست خداحافظی کردیم و بعدش به سمت ماشین رفتیم ماشین رو روشن کردم و به سمت خونه مرینت و فیلیکس حرکت کردم بعد از ده دقیقه به خونشون رسیدیم مرینت ازم تشکر کرد و بعدش رفت....

از زبون مرینت=M

M:از اتاق آدرین بیرون اومدم و از خانم و آقای آگرست خداحافظی کردم به سمت ماشین رفتیم و سوار ماشین شدیم بعد از ده دقیقه به خونم رسیدم از لیام تشکر کردم و به سمت خونه رفتم....وارد خونه شدم آروم آروم از پله ها بالا رفتم و به سمت اتاق خودم و فیلیکس رفتم و لباس هام رو عوض کردم و لباس های راحتیم رو پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم و شماره لیام رو از گوشیم پاک کردم چون نمیخواستم فیلیکس متوجه موضوعی بشه...

یک هفته بعد 

از زبون راوی:گابریل و امیلی روی صندلی های بیمارستان نشسته بودن که یکدفعه چند تا از دستگاه ها علامت هایی نشون میدن اما اون علامت ها علامت مرگ نبود دکتر و پرستارها سریع وارد اتاق میشن و بعد از یک ربع دکتر با لبخند بیرون میاد و امیلی میگه.....

مکالمهGوEوD

E:آقای دکتر حال پسرم چطوره 

D:تبریک میگم دعاهاتون جواب داد هوشیاری پسرتون بالا اومده و اکسیژن خونشون هم نرمال شده تا بعد از ظهر به هوش میان و بعدش هم میبریمشون بخش نگران نباشید 

G:خیلی ممنونم آقای دکتر 

E:ممنونم 

از زبون راوی:بعد از ظهر میشه و حال آدرین بهتر میشه و آدرین رو به بخش منتقل میکنن که بعد از دو ساعت آدرین بهوش میاد و امیلی و گابریل به همراه دوستای آدرین میرن بالای سر آدرین و میگن.....

مکالمهAوGوE

E:حالت خوبه پسرم

A(با صدای ضعیف):آ......آره ببخشید اگر نگرانتون کردم

G:خوشحالم که حالت خوبه پسرم خیلی نگرانت بودم

A(با صدای ضعیف):و....واقعا متاسفم اگر نگرانتون کردم  

از زبون راوی:چند روز از بهوش اومدن آدرین میگذره و دکتر ها آدرین رو مرخص میکنن و .......

 

 

 

 

 

......

 

 

 

خب شرط پارت بعدی 

70تا کامنت و 20تا لایک