Parallel love (P3) (F1)

J Hope J Hope J Hope · 1402/10/10 18:36 · خواندن 3 دقیقه

برو ادامه مطلب

رفتم درو باز کردم

- سلام لیلیا خوبی

+ سلام ممنون بفرمایید تو

استرس خاصی تمام وجودمو گرفته بود ولی سعی کردم بهش بی‌محلی کنم. با هم نشستیم یه کمی حرف زدیم بعد رفتیم سراغ نوشتن نمایشنامه تقریبا تمومش کرده بودیم که گوشی کانر زنگ خورد پا شد و چند لحظه بعد دوباره برگشت گفت که باید برم

+ پس آخر نمایشنامه چی میشه

- اگر مشکلی نداری خودم تمومش می‌کنم

+ نه مشکلی ندارم اوکیه خیلی دوست دارم بدونم چه جوری تمومش می‌کنی. 

- تقریباً داستانو می‌دونی همه کاراشو کردیم آخرشم مطمئن باش اتفاق خاصی نمی‌افته مثل همه داستانا

+ من اینطور فکر نمی‌کنم به نظرم مزه داستان به آخرشه

 

 

داستانی که نوشته بودیم درباره یه دختر و پسری بود  که از همدیگه خیلی بدشون میومد ولی یواش یواش با تغییرات زندگیشون به هم علاقه‌مند شدن اما یهو با برگشتن دوست پسر قبلی دختره همه چیز خراب میشه و خب بقیه‌شم قراره که کانر بنویسه که نمی‌دونم. 

 

تقریبا شب شده بود خیلی خوابم می یومد پس بیخیال شام شدم و گرفتم خوابیدم هرچی نباشه از صبح یا دانشگاهم یا دارم رو پروژه‌هام کار می‌کنم. 

 

فردا دانشگاه

رفتم سر کلاس کانر اومد پیشم نشست. گفت

- خوب ما از این به بعد هم دوستیم هم قراره یکی از مهم‌ترین پروژه‌هامونو با هم تحویل بدیم که اصلی ترین نمره رو برای گرفتن فوق لیسانسمون داره. پس بهتر از این به بعد پیش هم بشینیم. 

+ خیلی هم خوب

باورم نمی‌شه به قیافه خودم نیاوردم که خیلی خوشحالم سعی کردم سکوت کنم ولی زیرزرکی از شادی لبخند می‌زدم. 

 

استاد که اومد سر کلاس گفت بهتره امروز بریم برای تمرین نمایش‌ها. رفتیم تو سالن تمرین. 

به کانر گفتم بهتره که اول، آخر نمایشنامه رو بخونم

قبول کرد و بهم نمایشنامه را داد. 

باورم نمی‌شه چی نوشته بود

« پسر که حاضر بود برای رسیدن به معشوقه‌اش هر کاری بکند و دست به هر جنایتی بزند با خود گفت وقت آن رسیده هر که مانع رسیدن به عشقم شود را از بین ببرم. پسرک بی‌گناه را که تنها گناهش عاشق بودن به معشوق او بود را کشت. 

و ارام در گوش معشوقه اش زمزمه کرد آری من حاضرم برای تو دست به هر کاری زنم و آرام لبش را روی لب دختر گذاشت و او را ارام بوسید» 

 

چی یعنی قراره کانر منو ببوسه. من درسته کانرو دوست دارم ولی نه در این حد. استرس تمام وجودمو گرفت. اگر هیچ وقت بیشتر از دوتا دوست نشیم چی. من لباشو بوسیم. 

با صدای استاد از فکر اومدم بیرون 

÷خانم لیلیا زود باشید با هم گروهیتون شروع کنید. 

+بله چشم

ولی قضیه وحشت ناک تر بود چند بار برای تمرین ممکنه لبای همو ببوسیم. پیش کانر وایسادمو بعد شروع کردیم به تمرین کردن برای اجرا... 

هر چی به اخر داستان نزدیک تر می شدیم من بیشتر استرس می گرفتم تا بالاخره..... 

 

 

 

 

 

 

پایان پارت سوم 

2700 کاراکتر

 

 

برای پارت بعد 8لایک 10کامنت