وبلاگ لیدی باگ

برید ولی بهم فوش ندید چون قراره مرینت این وسط جرر بخوره

از زبان مری

من: نمیپوشم اون رو توی گوش کرت فرو کن( اگه کر باشه پس چطور صدا رو میشنوه؟😔یه روانپزشک برو)

ادرین: غلط میکنی نمیپوشی (هی هی با دخترم درست صحبت کن تا داستان رو فیلینتی نکردم فیلیکس+مرینت=فیلینتی)

مری: برو بابا 

ادرین: باشه خودم میدم تنت

مری: گی اضافه میخوری

ادرین: الان معلوم میشه کی گی میخوره 

مری: درد و نفرین 

ادرین داشت میومد جلو و من میرفتم عقب ای خدااا چرااا گیر این شامپانزه افتادم

مری: اوکی اوکی باشه میپوشم

ادرین: پس میرم بیرون

منم لباس رو پوشیدم ای خدااا چرا ادرین دست از کله کچل من برنمیداره (موهای تو از من بیشتره اسکل به کجاش میگی کچل)

رفتم بیرون دم در بود 

ادرین: راستی اگه تو پارتی حالت بد شد بهم بگو 

مری: چه فرقی به حال تو میکنه

ادرین: یبار دیگه پررو بازی کنی زبونت رو از ته میزنم

مری: وای خدا ترسیدم هه الان مثلا منو تهدید کردی یا ترسوندی هه 

سوار شدیم و رفتیم تو پارتی داشت حالم از مشروب بهم می‌خورد خب باردارم دیگه رفتم حیاط پشتی که مطمعن بودم ادرین اونجا بود 

من با داد: ادریت تروخدا بیااا بریم خونه

ادرین: نچ یک ساعت دیگه هم صبر کن بعد میریم

تو حیاط قدم میزدم احساس میکردن الان هاست که بیهوش بشم چون باردارم که یکدفعه یه مرد به شونم زد برگشتم که یدقیقه نشد لباش رو گذاشتم رو لبم بعد لبش رو برداشت و بیهوشم کرد

از زبان ادرین 

یه دقیقه از رفتن مرینت نگذشت که صحبتمون تموم شد تو حیاط بودم که..... هن یکی مری رو زد رفتم از پشت دستم رو گذاشتم رو شونش وقتی برگشت یه مشت نصیبش کردم مری همینجوری بیهوش بود منم یارو رو زدن له و لورده کردم مری رو بردم خونه گذاشتم رو کاناپه چند دقیقه بعد به هوش اومد 

من: اون مرد کی بود؟

مری: نمیدونم تصادفی بود

ادرین: با کسی تو پارت رقصیدی؟

مری: نه چرا باید با غریبه ها برقصم؟

ادرین: حرف منو با سوال جواب نده کاره خوبی کردی با کسی نرقصیدی چرا بیهوش شدی

مری: اسم این صحبته یا مصاحبه خوابم میاد میخوام بخوابم ولم کن

ادرین: تا موقعه ای که جواب هامو ندی ولت نمیکنم

مری: خودمم داشتم بیهوش میشدم یکی از پشت به سرم زد و هیچی نفهمیدم

ادرین: اهان مطمئنی کار دیگه ای باهات نکرد؟

من: مطمئنم 

ادرین: زرنگ تر از این حرف هام لبت رو بوسید