Love at first sight fasl 3 PART 7

Setayesh · 00:14 1402/10/10

سلام بچه ها میدونم به شرط نرسیده اما چون سه شنبه امتحان عربی ترم دارم نمیتونم تا سه روز آینده پارت بدم 

من رو به دیوار تکیه داد و اومد سمتم میخواستم داد بزنم که یهو چاقو رو به شکمم فرو کرد 

فرد ناشناس  ببین چی میگم به کسی نمیگی من اینجا بودم راستی کسی که منو فرستاد

تا بکشمت گفت دیگه نزدیک کسایی که من دوسشون دارم نرو 

این رو گفت و رفت 

دستم رو به شکمم زدم دستم پر خون شد میخواستم بلند شم تا در رو باز کنم ولی نتونستم 

داد زدم پرستار اما انگار هیچکس نبود فکر کنم که اینجا آخر خطه کسی نیست که من رو نجات بده 

چشمام رو بستم و چاقو رو از توی شکمم بیرون کشیدم خیلی درد داشتم 

و بعد از چند دقیقه چشمام سیاهی رفت 

پرستار 

امروز شیفت شب داشتم باید از بیماری به نام مرینت مراقبت میکردم ولی خیلی خوابم میومد سرم رو روی میز گذاشتم که یهو یکی داد زد پرستار ولی شایدم خیالاتی شده بودم دوباره سرم رو گذاشتم و خوابیدم 

۵ دقیقه بعد از جیغ 

یهو از خواب پریدم شاید مرینت چیزیش شده برم پیشش تا ببینم 

رفتم اتاقش در رو باز کردم که دیدم روی زمین دراز کشید و چاقویی بغلش بود و دستاش و زمین پر خون بود

سریع به دکتر جراح زنگ زدم تا بیاد و به یکی از همراهاش که آوردتش اینجا 

آدرین 

خواب بودم که یهو گوشیم زنگ خورد 

آدرین  بله 

پرستار  سلام آقای اگرست 

آدرین  بفرمایید مرینت چیزیش شده 

پرستار  بله ایشون چاقو خوردند 

آدرین  چی ؟ الان میام اونجا 

یعنی چی ؟ یعنی خودش به خودش چاقو زده 

سریع لباسم رو پوشیدم و به سمت بیمارستان رفتم 

داشتن مرینت رو عمل می‌کردند وای خدا این کابوس چیه ؟

۵۰ دقیقه بعد 

دکتر  حال مریض خوبه ولی خیلی شکاف بزرگی بود ایشون خیلی تحمل کرد 

آدرین  ممنونم آقای دکتر 

۱ روز بعد 

مرینت 

چشمام رو باز کردم دوباره روی تخت بیمارستان بودم خیلی درد داشتم یعنی چی ! یعنی نمردم 

خدایا چرا ؟ چرا ؟ نمردم 

داشتم با خود حرف میزدم که آدرین اومد تو 

مرینت  تو اینجا چیکار میکنی؟ 

آدرین  فقط بهم بگو کی تو رو اینطوری کرد و بعد هم من میرم 

مرینت  دیروز یه آقای با لباسی مشکی که صورتشو پوشونده بود اومد و بهم چاقو زد رازی شدی حالا برو 

آدرین  باشه انتقام تو از کسی که اینکار را باهات کرده میگیرم 

۱ هفته بعد

۱ هفته از اون اتفاق میگذره و من حسابی خوب شدم و امروز مرخص شدم 

رفتم به خونه که آماندا شرکت بود دکتر گفت که استراحت کنم پس کمی نشستم و چشمام رو بستم و بعد از نیم ساعت بلند شدم و 

لباسی معمولی پوشیدم و به شرکت رفتم 

همه اومدن سمتم تا حالم رو بپرسن و بعد به اتاق آدرین رفتم 

در زدم و وارد شدم 

مرینت  سلام آقای آدرین 

آدرین  سلام 

مرینت  من اومد تا استفا نامه ام رو بدم 

آدرین  استفا برای چی ؟

مرینت  دیگه نمیتونم اینجا باشم 

آدرین  باشه میتونی بری 

خیلی راحت قبول کرد 

اومدم در رو باز کنم که صدام کرد و اومد دستم رو گرفت

آدرین  بزار برات توضیح بدم 

مرینت  چی رو میخوای توضیح بدی ؟

آدرین  ببین اون موقع کتی من رو بوسید و من بعدش ازش جدا شدم و بهش گفتم یکی دیگه رو دوست دارم 

مرینت  پس چرا هنوز دنبالته 

آدرین  بنظرت من بهش محل میدم 

داشتیم حرف میزدیم که یهو یکی اومد داخل کتی بود 

کتی  آدرین اینجا چه خبره ؟

مرینت  بیا خودش اومد من میرم خداحافظ آقای آدرین 

آدرین  کتی میتونستی اول در بزنی !

رفتم به اتاقم وسایلم رو جمع کردم و از بقیه خداحافظی کردم و به خونه رفتم 

اشکام سرازیر شدن ولی پاکشون کردم من باید قوی میموندم ...............


5000 کارکتر 

بچه ها لطفا کامنت ها را بترکونید 

شرط ۷۰ کامنت