Love at first sight fasl 3 PART 6

Setayesh · 21:48 1402/10/09

🤩🤩🤩🤩🤩🤩

مرینت 

بعد از دو هفته بهوش اومدم که توی اتاقم آدرین نشسته بود عصبانی شدم 

بیرونش کردم از این کارم هیچ موقع پشیمون نمیشم مطمئنم 

به آماندا زنگ زدم 

آماندا   الو آبجی بهوش اومدی ؟

مرینت  آره عزیزم 

آماندا    الان من و بچه های شرکت میایم 

مرینت  باشه 

تلفن رو قطع کردم و بلند شدم خیلی درد داشتم رفتم و در رو باز کردم میخواستم بیام بیرون که آدرین

روی صندلی نشسته بود و من سریع به اتاق رفتم 

دکتر اومد توی اتاق

دکتر  شما یک هفته اینجا می‌مانید تا استراحت کنید و بعد مرخص می‌شوید میدونید ازتون خیلی خون رفته 

مرینت  بله ممنون آقای دکتر 

۴ روز بعد 

وای اینجا خیلی خسته کننده ست هنوز ۳ روز دیگه باید اینجا بمونم 

هرروز صبح آماندا و رز برایم صبحانه میاوردن 

ولی از اون موقع دیگه خبری از آدرین نشد یعنی ناراحت شده 

شب شد که روی تخت بیمارستان دراز کشیدم و به فکر فرو رفتم 

بعد از چند دقیقه یهو در اتاق باز شد 

یک مرد با لباس سیاه اومد تو صورتشو پوشونده بود اومد و بهم گفت بلند شم و من رو به دیوار تکیه داد و بعد .................


خب این از این پارت امیدوارم خوشتون بیاد 

فقط دوستان حدس بزنید اون کی بود و چیکار کرد و من هم میگم بله یا خیر 

شرط ۳۵ کامنت