💕Lasting Love 💕 پارت ۵
نانای نای 😁 براتون وارت جدید آوردم☆
راستی حمایت ها خیلی کمه اگه دوسش ندارید دیگه ادامه ندم😔💔
پسر
ملیس: اسمت چیه
دختر: اسم من اِما هست.
آنیا: تو خونه داری
اما: یه خونه کوچیک دارم که تنها توش زندگی میکنم
آنیا: تو هم قراره اینجا زندگی کنی
اما: منظورتون رو متوجه نمیشم
آنیا: میتونی اینجا بمونی یکی از اتاق ها رو بهت میدیم. ما اجازه مبدیم اینجا بمونی تو هم برای ما غذا درست میکنی
اما: ولی...
آنیا: ولی نداره. یه لباسم بهت میدم بپوشی
ملیس: لباس های تو مناسب نیستن من بهش میدم
اما: واقعا ممنونم. اصلا باورم نمیشه قراره با یه آدم معروف تو یک خونه زندگی کنم 🤩😃
و بعد رفت تا غذا درست کنه که ملیس اومد جلو و تو گوشم گفت: واقعا خوشحال شد. امیدوارم دردسر درست نکنه بهش گفتم: نه دردسری درست نمیکنه
از زبان پیتر
رفتم اتاقم و چند تا مرد چمدون هامو برام آوردن و رفتند. خب حالا ناهار کوفتی رو چیکار کنم. که یدفعه یکی در زد. در رو باز کردم یه دختر بود.
دختر: سلام من خدمتکار شما هستم
پیتر: من خودم میتونم خونه ام رو مرتب کنم فقط با غذا مشکل دارم که اونم حل میکنم پس میتونید برید
دختر: ولی...
پیتر: ولی چی هان
دختر: هیچی
بعدش رفت. خدمتکار؟ یعنی اون بیاد خونه ی من تا فقط غذا درست کنه اصلا تو همین فکرا بودم که یکی در زد دوباره رفتم در رو باز کردم اون دختر معروفه بود
پیتر: چی کارم داری
آنیا: سلام من آنیا هستم براتون غذا آوردم گفتم شاید گرسنه باشید
پیتر: اولا همه اسم شما رو میدونن دوما من گرسنه نیستم
آنیا: معلومه که گرسنه اید پس لطفا بفرمایید
غذا رو گذاشت تو دستم و یه لبخند زد و رفت. شاید انقدرا هم خود خواه نباشه اصلا ولش.
از زبان آنیا
پسر عجیبی بود ولی مطمئنم مهربونه از چشاش میتونم اینو بفهمم. رفتم اتاقم و در رو بستم شروع کردم به تمرین کردن.
از زبان ملیس (درسته شخصیت چندان اصلی نیست ولی گاهی از زبان ملیس هست)
داشتم فیلم میدیم که از اتاق آنیا صدایی اومد دوباره داره تمرین میکنه آخه الان وقتش بود دارم فیلم میبینم ها اه.
اما: واقعا عالی میخونه
ملیس: اره عالی میخونه ولی تو زمان های بد تمرین میکنه آخه بابا دارم فیلم میبینم.
اما: 😁😂
از زبان پیتر
داشتم فیلم میدیدم که یه صدا هایی از طبقه پایین اومد اون دختره داشت تمرین میکرد بابام آروم تر دیگه عصبانی شدم و بلند شدم و رفتم خونه شون درو زدم یه دختر در رو باز کرد.
دختر: بله بفرمایید
پیتر: به اون دختر جیغ جیغو بگید تمرینش رو بزاره واسه زمان دیگه دارم فیلم میبینم.
دختر: میخواستم همین الان بهش بگم که شما اومدید. پس گفتید فیلم میبینید خب منم داشتم فیلم میدیدم
پیتر: پس که این طور. حالا به این دختر بگید بس کنه
از زبان آنیا
از اتاقم بیرون اومدم و گفتم
آنیا: هی تو به من نگو دختر من اسم دارم
پسر: تو هم به من نگو تو من اسم دارم
آنیا: من از کجا بدونم اسمت چیه
پسر: من پیتر راجر هستم(بلاخره فامیلی پیدا کردم)
پیتر: حالا فهمیدی
آنیا: بله فهمیدم آقای پیترر
بعدش رفت ملیس اومد سمتم گفت
ملیس:....
------------------------------------------------
2955 کاراکتر
تمام شد 🥰
لایک کنید ❤ کامنت بدید 💭
اگه هم ازرمان خوشتون نمیاد تو کامنت ها بهم بگید تا ادامه ندم😔
باییی👋🏻