رمان عشق بی پایان پارت 21
سلام اومدم با پارت جدید ♡ ببخشید که دیر شد❤🙏🏻
(فردای آن روز)
از زبان مرینت
بلند شدم و لباسام رو پوشیدم صبحونه رو آماده کردم و خوردم توی کاغذ واسه زویی یاداشت گذاشتم و سوار ماشین شدم و به سمت شرکت روندم. رفتم تو اتاقم که آدرین در زد و اومد داخل.
(آدرین _ مرینت +)
_ سلام مرینت
+ ام.. سلام. کاری داشتی؟
_ هنوز پدر و مادرت نیومدند
+ فردا میان
+ راستی اون کسی که واسم گل و کادو میفرسته رو پیدا کردم.
_ چیییی
از زبان آدرین
یعنی فهمیده منم نه شاید به جای من یکی دیگه رو پیدا کرده.
از زبان مرینت
باید بهش بگم که دوسش دارم همین الان میگم
+ اون تو بودی
وقتی اینو گفتم حرفی نزد
+ راستش من عاشق یکی شدم
وقتی این حرف رو گفتم عصبی و ناراحت به نظر میومد
از زبان آدرین
یعنی اون عاشق کیه یعنی منو دوست نداره😢😠
_ اون کیه هان بگو (با عصبانیت)
+ او..ن تو...یی اره من تورو دوست دارم(کمی با داد)
یعنی اون عاشق منه باورم نمیشه هورا. یه شادی درونم بود میخواستم از شادی پرواز کنم.(نکته: قرار نیست همو ببوسن)
از زبان مرینت
از قیافه اش معلوم بود که خیلی خوشحال شده رفتم جلوش گونه شو بوسیدم وقتی خواستم بیام عقب منو به سمت خودش کشوند و منو بغل کرد درست همون حس رو داشتم که منو تو اون استخر بغل کرد. از خوشحالی داشتم گریه میکردم.
از زبان آلیا
رفتم شرکت تا مرینت رو ببینم و ازش درمورد کسی که اون کادو هارو براش میفرسته سوال کنم. خواستم در رو باز کنم که صدای مرینت و آدرین رو شنیدم. همه ی حرفاشونو شنیدم. یعنی مرینت عاشق برادر منه و آدرین هم عاشقه دوست منه. خواستم از اونجا برم که مرینت و آدرین بیرون اومدن فکر کنم فهمیدن که همه چیزو شنیدم .
مرینت و آدرین: تو اینجا چیکار میکنی
آلیا: اَر فرار
بعدش از اونجا رفتم خداروشکر که تونستم فرار کنم
از زبان زویی
بیدار شدم دیدم صبحونه آماده هست کنارش هم یه نامه بود بازش کردم(زویی خودت صبحونه رو بخور به لوکا هم بگو بیاد دنبالت. راستی واسم دعا کن)
صبحونه رو خوردم و آماده شدم به لوکا هم زنگ زدم تا بیاد دنبالم. رفتم سوار ماشین لوکا شدم.
(لوکا # زویی ☆)
# سلام شکلات (واسش اسمم گذاشته 🤦🏻♀️😐)
☆سلام عزیز دلم
☆ راستی قراره امروز مرینت میخواد اعتراف کنه
# واقعا.
☆اره.حالا پشمک جونم ماشین رو روشن کن بریم (اینم اسم گذاشته واسش😐)
از زبان مرینت
رفتم اتاق آدرین (مرینت _ آدرین +)
_ سلام
+ سلام
_ ام من دیگه میرم.
+ باشه
_ تو هم بیا بریم
+ اگه تو میخوای باشه منم میام
بعدش با آدرین رفتیم خونه ی ما ناهار رو حاظر کردم و....
________________________________________
2720 کاراکتر
خب دیگه تموم شد
لایک ❤ و کامنت 💭 فراموش نشه 💖
باییی👋🏻💎