The Love Story,P14

𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 · 1402/10/01 00:17 · خواندن 4 دقیقه

حالمبدد

_خببب خبببببب شب شدهههه بیاین حمله کنیممم افراددد سوار موتوررر شیدددد

همه سوار موتور شدن و راه افتادیم و بعد از چند دقیقه بالاخره به مقر گروه چیسین رسیدیم
+دوباره برگشتین؟نکنه اینبار میخاین همتون بمیرین؟
÷هههههههه
=فعلا فاتحه ی خودت خوندس چیسین
+عهه سلااام آکازاااااا
=سلام ب خودت تریاکی میمون درختی مانند
+عیوای
یکی از افراد کیزانا:چطوره با نبرد کاپیتانا شروع کنیم
+عالیه من ک قبول دارم
÷هوی تاکه اصلا قبول نکن چیسین میکشتت(آروم)
_ب جهنم(آروم) باشه منم قبول میکنم!
+خعله خب بریم تو کارش

چیسین بهم حمله کرد اون با لگد های معروف و مرگبارش منو به فنا داد فقط تونستم ی مشت بزنم بهش و چیسین با اون مشت به عقب رفت
+آخ سرم خاطره هام دارن از ذهنم رد میشن

_آهای!با توعم چیسین! چت شده! چرا تکون نمیخوری!

انگار واقعا خاطره هاش داشتن مرور میشدن

+من نمیتونممم شما بهشون حمله کنیددد
افراد کیزانا بهمون حمله کردن و باهاشون در گیر شدیم ولی چیسین هنوز هم تو همون حالت وایساده بود

یعنی کی از این حالتش در میادد؟
÷د همشونو بکشیدد دیگههه بی عرضه هااا
=افرادتو حرکت بده دیگهه ای جییی
×اطاعتتت
افراد ای جی حمله کردن و حسابی افراد کیزانا رو زدن
ظاهرا ای جی خیلی خوب بهشون آموزش داده
×به هیچکدوم رحم نکنیدددد

باورم نمیشه اون همه آدم رو فقط افراد ای جی تونستن بزنن 
بعد از ی مدت افرادش خسته شدن

÷کارت عالی بود ای جی ، دسته ی دوممم! حمله کنیددد!
افراد هیونگ هم وارد عمل شدن ولی این بار حال چیسین خوب شد و افرادش رو کنترل کرد و افراد هیونگ رو شکست داد
بعد از اون من بهش حمله کردم و ب سمتش حمله بردم
اما اون با ی مشت منو به اون سمت پرتاب کرد
دوباره حمله کردم و.....


ب روایت نویسنده
تاکه به سمت چیسین حمله برد ولی چیسین ب دلیل بی حوصلگی یکی از افرادش رو به سمت تاکه فرستاد و بر خلاف انتظار تاکه اون شخص با چاقو به سمت تاکه رفت و اون رو خیلی بد زخمی کرد
_عاخ
×تاکههه
÷کاپیتانننننن
&نههههه
#نمیررر عوضیییی
_دیگه تهشه،خدافز
=حرومزادههههه


بعد از مرگ تاکه کل افراد گاجونگ غمگین شدن ولی به مبارزشون برای گرفتن انقام کاپیتانشون،تاکه ادامه دادن
تا اینکه بعد از چند دقیقه چیسین با افراد کیزانا  شکست خوردن و فرار‌ کردن

تا چند روز که از مرگ تاکه،هیروکو و دراک میگذشت چیسین افسرده بود و هیونگ هم در تعقیبش بود تا در فرصت مناسب از اون بپرسه که دلیل این کارهاش چی بوده
یک شب چیسین بالای پشت بوم یک خونه رفت و هیونگ هم به دنبالش یواشکی به پشت بوم رفتن و یک جا قایم شد
چیسین داشت گریه میکرد و هیونگ هم نظاره گر گریه های چیسین بود 
+من ندونسته از این که دارم چه کاری انجام میدم به کارهای کثیفم ادامه دادم و دوستای قدیمیم رو کنار زدم و ی گروه دیگه تشکیل دادم و باعث مرگ سه تا از عزیزانم به اسم های تاکه،دراک و هیروکو شدم و باعث افسردگی خواهرم که نامزد دراک بود شدم، امشب میخام خودم رو بکشم تا دیگه برای دوستان و عزیزانم مشکلی پیش نیارم
چیسین رو لبه ی پشت بوم رفت و میخواست بپره که هیونگ دخالت کرد
هیونگ به پشت چیسین رفت و یقه ش رو گرفت
÷آهای عوضی!میدونی داری چیکار میکنی
+ولم کن هیونگ(آروم)
چند ثانیه گذشت اما هیونگ چیسین رو ول نکرد
+د میگم ولم کن عوضییی!
هیونگ ی مشت به چیسین زد و اون رو انداخت روی پشت بوم
÷خاک بر سرت،بی عرضه ی احمق حرومزاده ی تریاکی میمون درختی مانند سه تا از دوستای قدیمیتو کشتی و باعث شدی کلی از دوستات کتک بخورن حالا میخای اینجوری بمیری؟حداقل باید خودم بکشمت،میدونی چند نفر به خاطر تو مردن یا به زندان افتادن؟سوکو فدای تو شد دراک و تاکه و هیروکو هم بخاطر اینکه تو رو برگردونن مردن آولانتاس به خاطر نیومدن رهبر نسل اول گاجونگ که تو بودی چند نفر رو کشت و به زندان رفت آکازا هم بخاطر اینکه تو چند نفر رو کشتی و باید میرفتی زندان خودش گردن گرفت و نذاشت تو بری زندان و ما گوش همه رو پر کردیم که اون رفته سربازی ولی در واقع بخاطر تو رفت زندان
حالا میخای زحمتای اونا رو که بخاطر تو کشته شدن یا به زندان رفتن ب فنا بدی؟


غم چیسین با حرفای هیونگ بیشتر شد ولی به حرف اون گوش نداد و دوباره رفت رو لبه ی پشت بوم و تا هیونگ خواست اون رو بگیرت اون پرید و مرد
÷نهههه چیسیننننننننن لعنتییییی

اما بر خلاف فکر های هیونگ ، چیسین نمرده بود بلکه به یک دنیای دیگه رفته بود
دنیایی که یک نفر رو به روی ا‌ون نشسته بود ی مرد،با موی قهوه ای،چشم قرمز و لباس سفید،اون شخص فرشته ی محافظ چیسین بود که چیسین از وجودش بی اطلاع بود فرشته ای به نام راگوئِل
×درود بر چیسین،کاپیتان نسل اول گروه گاجونگ
+شوما؟🥸
+من راگوئل هستم فرشته ی محافظ تو
+منم چیسینم ۱۹ ساله از توکیو🥸


صلااام🤡شخصیت اصلیو کشتم🤡هاهاها🤡پارت بعد شاید آخری باشه🤡⁴²⁷⁷کاراکتر🤡گودهاعایی🤡