رمان عشق حقیقی p2 f2
ایدامه
پارت بعد ۲۰ کامنت
خانم بورژوا : خدانگهدار من مراقب ماریا هستم ...
#خانم بورژوا
رفتم دیدم ماریا داره گریه میکنه
ازش پرسیدم چی شده
گفت میخوام برم پیش مامانم
خانم بورژوا : نه نمیشه
ماریا :چرا ؟ خونه ی دوستمه
۱ ساعت بعد
#خانم بورژوا
دیدم آدرین اومده
سریع رفتم و سلام کردم
آ : سلام خانم بورژوا
خانم بورژوا : سلام مهمونی تموم شد ؟
آ : نه ولی من برگشتم
آ : راستی ماریا کجاست ؟
خانم بورژوا : خوابیده
خانم بورژوا : میتونید منو کلویی صدا کنید
آ : عام برای چی با اسم کوچیک ؟
کلویی : همونطور که من به شما میگم آدرین
کلویی : راستش... یه چیزی خیلی ذهنم رو درگیر کرده
آ : میشنوم خانم کلویی
ک: امیدوارم منو ببخشید .
ک : من د.د.دو.س.س.س.تون دارم
آ : چی ؟ گفتی ؟
آ : ببین کلویی
من به عنوان یه پرستار معمولی دوست دارم تو به چه حقی این حرف رو میزنی ؟
آ : از اینجا بیرونت کنم؟
ک : . من شما رو معمولی دوستون دارم و نمیخوام رابطتون با مرینت خراب شه
ک : من میخوام از اینجا برم . یکی دیگه رو پرستار ماریا کنید .
ک : هر روز هر روز باید کسی که دوسش دارم رو ببینم . یادت نیست اون شب باهم خوابیدیم ؟
آ : اونشب باهم خوابیدیم ولی گذشتس
ک : حداقل بزار برای اولین و آخرین بار ببوسمت
#نویسنده
کلویی لب آدرین رو بوسید
خیلی رمانتیک شد
ولی فقط این پارت از فصل ۲ اینطوری بود
و تا آخر رمان هیچ مثبت ۱۸ نداره
پارت بعد ۲۰ کامنت