رمان عشق ناتمام🪻

🥀Maryam🐠 🥀Maryam🐠 🥀Maryam🐠 · 1402/09/24 17:40 · خواندن 2 دقیقه

سلام میدونم خیلی طول کشید اما بفرما ادامه

🌹مرینت مثل همیشه مشغول طراحی در کلاس طراحی اش بود که ...🌹

🏵در باز شد و دختر جدیدی با موهای کوتاه و یونیفرم و دامن وارد شد .🏵

🌻استاد با دیدن اون دختر هیجان زده شد و از او خواست خودش را معرفی کند🌻

🌱همون دختر : سلام من کاگامی تسوروگی هستم کار آموز جدید و از لندن اومدم و به قول استاد حرفه ی زیادی توی طراحی دارم.🌱

☘️استاد: ممنونم که خودت رو معرفی کردی حالا میخوای کنار چه کسی بشینی؟☘️

🪴کاگامی: آمممم (کمی فکر می کند)🪴

🪺کاگامی: کنار اون پسر مو طلایی چطوره؟(منظورش آدرین اگرست مدل پاریس بود)🪺

🦋آدرین: هی به کی میگی موطلایی؟🦋

🪼کاگامی کمی سکوت می کند.آدرین بسیار خشن بود و به همین دلیل مرینت از او متنفر بود در حالی که ترم های زیادی گذشته اما مرینت و آدرین حتی یک بار با یکدیگر رو به رو نشده بودند.🪼

🪻با این حال کاگامی کنار آدرین می نشیند. آدرین از لحاظ های زیادی از کاگامی متنفر بود و این جنگی بود کع آدرین با کاگامی راه انداخت (میدونم کمی داستان داره بد میشه اما شما صبور باشید)🪻


اتمام داستان. اگه بد بود به بزرگی خودتون ببخشید.

🦊🐰