old love پارت 35

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/09/20 17:12 · خواندن 2 دقیقه

بخاطر اینکه امروز تولدمه پارت میدم وگرنه واقعا وقتشو ندارم 

 

 

Adrien :

اون دختری که قراره باهاش عکس بندازم خواهرمه سه روز دیگه باید برم عکاسی برای کریسمس 

 

آریما اومد تو اتاقم گفتش که با یک دختره دوست شده 

 

ظاهراً اون دخترم تو عکاسی هستش آریما همش منو با اون دختر شیپ می کرد با اینکه خودشم می دونه که عاشق مرینتم 

    

آریما دوباره اومد تو اتاقم آروم کنارم نشست و گفت

آریما : تو باید اون دختر رو فراموش کنی باید قبول کنی که دیگه هیچوقت قرار نیست ببینیش

 

تو باید دنبال یک آدم جدید باشی اون دختره رفته و دیگه هیچوقت بر نمی گرده 

آریما وقتی که حرفش تموم شد بلند شد و بعد از اتاقم رفت بیرون 

 

آریما راست می گفت من دیگه هیچوقت مرینت رو

نمی بینم باید دنبال یه آدم جدید باشم من نمی تونم تا آخر عمرم تنها باشم 

 

آریما میگه اون دختری که باهاش دوست شده مثل منه 

قبلا از یکی جدا شده و تنهاس البته نمی تونم با هرکسی باشم 

/ فردا /

Adrien : 

امروز اون دختره قراره بیاد خونمون می خواستم برم  تو اتاقم که اون دختر و آریما راحت باشن ولی آریما 

 

نمی‌ذاشت که برم تو اتاقم  بهم می گفت تو باید یک نفر جدید رو برای خودت پیدا کنی من می دونم که از  این دختر خوشت میاد

 

و می گفت یک سال ازم بزرگتره یعنی یک سالم از تو کوچیکتره و این یعنی سنتون به هم می‌خوره یعنی برای هم مناسبین

 

حرف های آریما باعث می‌شد سرش داد بزنم حتی نمی‌دونستم اون دختر چه شکلیه چه اخلاقی داره یا حتی اسمش چیه

 

چرا باید به دختری که تا حالا ندیدمش اعتماد کنم درسته من می‌خوام 

 

مرینت رو فراموش کنم ولی نه اینکه  برای فراموش کردنش 

تا یه دختر رو دیدم سریع برم  بهش درخواست بدم اونم فقط برای فراموش کردن مرینت

 

کارای آریما باعث می‌شد سرش داد بزنم و ازش عصبانی بشم

 

آدرین : مرینت واسم فرق داره من نمی‌تونم زود فراموشش 

کنم و تا دختری رو دیدم برم بهش درخواست بدم من به زمان احتیاج دارم لطفاً تمومش کن

 

۱۰۰ کامنت و ۵۲ لایک