old love پارت 34

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/09/13 17:46 · خواندن 2 دقیقه

P34

 

Marinette :

داشتم می‌رفتم سرم پایین بود و سریع راه می‌رفتم خوردم به یک نفر چون سرم پایین بود ندیدم کیه بوی آشنایی 

می‌ داد 

 

بوی کسی که قبلاً توی بغلش بودم، ببخشید کوتاهی گفتم و بعد از پیش اون شخص رفتم

 

دونه‌های ریز برف رو روی صورتم احساس می‌کردم زمستون شده بود توی ماه دسامبر بودیم کریسمس نزدیک بود

چندمین کریسمسی میشه که  پدر و مادرم از پیشم رفتن ؟

 

یاد حرف‌هایی افتادم که به ویکتور زدم بهش گفتم که نمی‌خوام کسی دیگه‌ای به جز آدرین بهم دست بزنه

 

این چه حرفی بود که بهش زدم الان یعنی راجبم چی فکر می‌کنه؟

کاش اونجوری حرف نمی‌زدم من ویکتور رو دوست دارم ولی هنوز نمی‌تونم آدرین رو از تو قلبم بیرون کنم

 

 نمی تونم فراموشش کنم البته فراموشش کردم فقط یه خاطره شده برام 

Adrien : 

تو خیابون ها قدم می زدم یهو یک دختر بهم خورد سرش پایین بود موهاش رنگ موهای مرینت بود یک کلاه سرش 

بود برای همین صورتش معلوم نبود آروم معذرت خواهی کرد و بعد رفت 

 

هفته دیگه باید می رفتم سر عکاسی لباس های کریسمسی اندفعه تنها نبودم انگار قراره همراه با یک دختر باشم 

 

نمی دونم اون کیه هفته دیگه مشخص میشه

رفتم خونه لباس هامو عوض کردم روی تختم دراز کشیدم 

 

و گوشیم رو برداشتم فهمیدم مرینت این مدت کجا بوده مرینت این مدت آلمان بوده تازه برگشته پاریس خبرش همه جا پخش شده

 

از اینکه برگشته خوشحالم مرینتم مدل شده یعنی امکان داره ببینمش ؟ 

اگه یک‌ روز ببینمش چه واکنشی نسبت بهم نشون میده ؟ 

قبول می کنه که برگرده پیشم؟ نقشه های بدی برای اینکه 

 

برگرده پیشم داشتم مثلا اینکه اگه یک روز دیدمش بکنمش و ازم بچه دار شه ولی اگه این کار رو کنم بدتر ازم متنفر میشه

بعد مگه من قراره مرینت رو ببینم که بچه دارش کنم ؟ 

باید فراموشش کنم برای همیشه ، قانع شدم مرینت مال من نیست فراموشش می کنم 

ولی نمی تونم اگه می تونستم الان وضعیتم این نبود

اگه اون روز تو حموم پردش رو می زدم چه اتفاقی 

می یوفتاد ؟ شاید اگه پردش رو می زدم برگردوندن مرینت راحت تر می شد

۱۰۰ کامنت و ۵۳ لایک