دو پرستوی عاشق p5

Aeda Aeda Aeda · 1402/09/12 16:01 · خواندن 1 دقیقه

سلام بچه ها خوبین ببخشید که دیر شد 

بریم ادامه 

.................................................................... 

از خواب بیدار شدم خیلی خسته بودم. ساعت 2 ظهر بود وای خدا با ادرین ساعت 3 قرار داشتم و زود رفتم یهچیزی خوردن و اماده شدم

یه لباس لش شفید و یه دامن کوتاه سیاه یه عطر خوش بوی زدم. و از خونه رفتم بیرون یه تاکسی گرفتمو به کافه رسیدم. رو یکی از صندلی ها نشستم و منتظر ادرین بودم 

آدرین

دیرم شده بود زود یه لباس سفید و یه شروار ی پوشیدم و از خونه اومدم بیرون سوار میشین شدم و به کافه رسیدم،،،، 

دنبال مرینت میگشتم که یه چشمم به یه دختر ه زیبا خورد واییییییییییی چقدر خوشکل بود اعع اون مرینت بود. 

بهش نزدیک شدم وای چه بویی لباساش میداد  خیلی عالی بود 

مرینت 

ادرینو دیدم بهش سلام کردم 

و نشست و منم نشستم

گارسون برامون نوشیدنی اورد و ادرین گفت

+امم مرینت

-بله

+امم نمی دونم چی جو ری بگم 

-خب بگو 

+من چند روزیه که عاشقت شدم 

-چی من😐

+آره خیلی هم فکر کردم تو فوق العاده ترین دختری هستی که من تا به حال دیدم

 

 

 

 

 

 

 

 

............. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بای لایک و کامنت فراموش نشه 

ادامش خیلی باحاله پس بای